بغض در گلو پلک بستهام

بُغض‌ در گلو ...پلک‌، بسته‌ام....‌

عصر جمعه‌ است‌... دل‌ شکسته‌ام‌....

از وصال‌ تو...دل‌ نمی‌کنم‌...

طعنه‌ها ولی‌ ...کرده‌ خسته‌ام‌...

کوچه‌ را ز شوق‌....صُبح‌ رُفته‌ام‌....

در خیال‌ خود..با تو بارها...راز گفته‌ام‌...

باز شد غروب...‌تو نیامدی‌...دل‌ گرفته‌ام‌....

مانده‌ دیدة‌، اشکبار من...‌منتظر به‌ دشت‌...

منتظر به‌ راه‌...جمعه‌ هم‌ گذشت..
دیدگاه ها (۵)

.

روی دوشم نیمه شب روح و روانم می برمبا چنین حال پریش آرام جان...

.

*** مصائب فاطمه زهرا علیها السلام**** «یَا فَاطِمَةُ الزَّ...

دلم پر آتش و چشمم پرآب شد هر دو دو خانه نذر تو کردم خراب شد ...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

part 1:

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط