بغض در گلو پلک بستهام
بُغض در گلو ...پلک، بستهام....
عصر جمعه است... دل شکستهام....
از وصال تو...دل نمیکنم...
طعنهها ولی ...کرده خستهام...
کوچه را ز شوق....صُبح رُفتهام....
در خیال خود..با تو بارها...راز گفتهام...
باز شد غروب...تو نیامدی...دل گرفتهام....
مانده دیدة، اشکبار من...منتظر به دشت...
منتظر به راه...جمعه هم گذشت..
عصر جمعه است... دل شکستهام....
از وصال تو...دل نمیکنم...
طعنهها ولی ...کرده خستهام...
کوچه را ز شوق....صُبح رُفتهام....
در خیال خود..با تو بارها...راز گفتهام...
باز شد غروب...تو نیامدی...دل گرفتهام....
مانده دیدة، اشکبار من...منتظر به دشت...
منتظر به راه...جمعه هم گذشت..
- ۱۴۳
- ۰۸ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط