به سرم غیر هوای تو تمنایی نیست

به سرم غیر هوای تو تمنایی نیست،
بطلب تا که فقط سیر نگاهت بکنم...



کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت،
یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت...

کافری تا به ضریح تو نگاهش افتاد،
سجده ای کرد سپس شیعه ی مولا برگشت...

خسته بود از همه ی آینه ها تا اینکه،
زشت آمد،متحول شد وزیبا برگشت...

آنکه در صحن به دنبال شفا آمده بود،
با نگاهی به ضریح تو مسیحا برگشت...

زائری گفت چرا اشک ندارم آقا،
نگهش کردی و با دیده ی دریا برگشت...

یک جوان حاجتش این بود: که زن میخواهم،
رفت تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت...

به گمانم که به طور تو مشرف شده بود،
آنکه با معجزه و با ید بیضا برگشت...

صبح درقامت یک مردگدا رفت حرم،
ظهر نزدیک اذان بود که آقا برگشت...

جبرئیل آمده بود ازوسط عرش، حرم،
دوسه تا فرش تکان داد و به بالا برگشت...

نفس خادمتان خورد به آن نصرانی،
در حرم شیعه شد،از مذهب ترسا برگشت...

زائری بود مردد جلوی ترمینال،
مشکلی داشت از اول به خدا با برگشت...

#السلام_علیک_یا_علی_ابن_موسی_الرضا
دیدگاه ها (۱۰)

سلام ای روزگار همیشه پیوسته دور ای عابران معبر روشنائی حال...

حرم که باشی ،باران هم که ببارد . . . .نــور علی نــور می شود...

از دور نگاهش میکنم . . . . . . لاغر و قد بلند اما ...

آغشته به ( تو ) میشود ،روحـــــــــــــــــــــــــم ....نفس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط