امشب ای ماه کجایی که دلم غمگینست
امشب ای ماه کجایی که دلم غمگینست
دیده بگشا که مرا آمدنت تسکینست
تو که هم صحبت تنهایی، شبهای منی
پس کجا ماندهای امشب که سحر نزدیکست
آمدی دیر چرا ای که رخت تسکینم
نکند قلب توام زخمی و دل چرکینست
عارضت سرخ چرا گشته چرا دلگیری
مونس من چه شده، از چه دلت خونینست
با که گویم سخن از درد که بیدرد بود
آخر ای رحم خدایا، چه دلم سنگینست
چه شد ای غافلهی عمر کجا وا ماندی
خستهام وقت سفر کردن این معشوقست
رو شبان بار سفر بند که اینک دنیا
بیوفایست که خود مستحق نفرینست.
دیده بگشا که مرا آمدنت تسکینست
تو که هم صحبت تنهایی، شبهای منی
پس کجا ماندهای امشب که سحر نزدیکست
آمدی دیر چرا ای که رخت تسکینم
نکند قلب توام زخمی و دل چرکینست
عارضت سرخ چرا گشته چرا دلگیری
مونس من چه شده، از چه دلت خونینست
با که گویم سخن از درد که بیدرد بود
آخر ای رحم خدایا، چه دلم سنگینست
چه شد ای غافلهی عمر کجا وا ماندی
خستهام وقت سفر کردن این معشوقست
رو شبان بار سفر بند که اینک دنیا
بیوفایست که خود مستحق نفرینست.
۴۹۹
۲۰ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.