امروز یه پدر و دختر نشسته بودن کنارم بابای دختره برگشت به

امروز یه پدر و دختر نشسته بودن کنارم بابای دختره برگشت بهش گفت: تا میتونی اشتباه کن. چرا میترسی اشتباه کنی و گند بالا بیاری؟ اگه قرار باشه که اشتباه نکنی که دیگه آدم نیستی.
اون موقع بود که فهمیدم که چقدر به شنیدن همچین چیزی نیاز داشتم.
دیدگاه ها (۲۱)

الآن‌دقیقن‌مودم‌اینه‌ک‌دوست‌دارم‌یه‌چمدون‌ببندم،برم‌جایی‌ک‌ح...

-سیگارشو انداخت پایین با کفشش خاموشش کرد رو به آسمون کرد گفت...

زمانی ڪه‌این‌برنامه‌رونصب‌ڪردم‌حتۍفڪرشم‌نمیڪردم‌این‌...

تو‌این‌یکسال‌خیلی‌اتفاقا‌افتاد‌..خیلی‌از‌کسایی‌که‌فکر‌میکردم...

بچها این پارت یکم هیجانیه

#شب_خاص Part 25 بله پدرویو ت...

ویو تیهونگ : داشتم خو خیابون پس کوچه ها قدم میزدم که یه دختر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط