فکر کن یه تیر به پات خورده و وسط یه جنگل تنهایی

فکر کن یه تیر به پات خورده و وسط یه جنگل تنهایی...
وقتی که شب می رسه و داری از سرما تلف میشی،
اگه یکی پیدا شه و بخواد بهت پناه بده چیکار می کنی؟
درباره اصول اخلاقیش ازش سوال می پرسی؟ یا به خوشایند بودن رفتارش فکر می کنی؟
نه! به هیچی فکر نمی کنی، چیزی هم نمی پرسی، فقط می خوای هر جور که شده از اون مخمصه فرار کنی!

پس دیگه به من نگو اون عوضی کی بود که باهاش دوست شدی، نگو اون لیاقت تو رو نداشت،
من داشتم از سرما می مردم، می فهمی؟
من تیر خورده بودم،
اونم نه یکی، چند تا ...
دیدگاه ها (۳)

من که میگم همه چیز توی یه جمله خلاصه میشه" طرف باید اهلت باش...

‌اول راهنمایی یه رفیق داشتم که با هم مدرسه می رفتیم.خونه شون...

فردا دیر است ...امروزت را همین امروز ، زندگی کن!همین امروز ل...

ترم 7 دانشکده فنی مهندسی بودیمبچه ها میگفتن برای کار پدرش به...

عشق غیر منتظره پارت 12

عشق غیر منتظره پارت14/5

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۱+هی ، هی، شایعات رو شنیدی؟*کدوم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط