*ویو نیکا
*ویو نیکا
هووووو لیلیلیلیلی بلخرهههههه نیتونم بعد ۲ماه یه خوش گذرونی جدید عالی رو تجربه کنم اوه ساعت شده ۲:۰۰......پس اوکی هعی چقدر دل تنگ مامانمم بهتره بهش یه زنگی بزنم گوشیمو از روی میز برداشتم تو مخاطبینم دنبالش میگشتم سیوش کرده بودم (مامانی جونم♡)انگشتمو روی اسمش گزاشتم و به سمت راست کشیدم وقتی تماس متصل شد منتظر موندم بعد ۵بار بوق زدن جواب داد(شروع مکالمه)(عکس مامان نیکا رو میزارم)
نیکا:الو سلام مامان جون خوبی؟
مامان نیکا:سلام قشنگم خوبم تو خوبی چقدر دلم واست تنگ شده بود.
نیکا:آره مامانی منم دل تنگت بودم......
مامان نیکا:خب از کارا چه خبر؟!
نیکا:کارا هم خوب پیش میره ..امروز،روز اول کاریمه و تویه شرکت بزرگ دارو سازی کار میکنم هقوقشم ماهی ۵میلیون تومنه(الان اگه من ۵میلیون داشتم تو مریخ زندگی میکردم😑👌)
مامان نیکا:اووو پس خیلی خوبه خوشحالم که همچی خوب پیش میره عزیزم... خب قشنگم من باید برم بیرون واس خونه وسایل بخرم کاری نداری
نیکا:نه مامان جون مواظب خودت باش اگه پول خواستی بهم بگی واست بریزم
مامان نیکا:نه ممنون پس فعلا خدافس
نیکا:باشه خدافس.(پایان مکالمه)
هوففف کی تعطیل میشههههههه تازه شده ۲:۰۹دقیقه<<<<<<<<<<<<<<<
ویو کوک
عمش تو فکر نیکام خیلی دوستش دارم (منم دوستش دارم🥹)چجوری بهش بگم!!!!!! اهاااااااا من شماره کل کارمندارو توی دفترم دارم ایول😎😎😎 دخترمو از داخل کمد در آوردم د دنبال اسمش گشتم عجیبه چرا نیستش!!لعنتی کجاس پس اههههه حتما خانوم شین میدونه...الکس..الکسیس بیرونی
الکس:بله ارباب بیرونم
کوک:بیا داخل کارت دارم
الکس:بله ارباب کاری داشتین
کوک:آره برو به خانوم شین بگوشماره کارمند جید رو که اسمش نیکا عه رو واسم پیامک کنه
الکس:چشم ارباب....ولی اس چی میخواینش؟؟؟
کوک:الان به تو چه ربطی داره؟؟؟(با خجالت)(نیکا داش... ببین عشق تو چه کرده کوکیو دیوونه کرده😑😐👌) عهه برو بگو دیگهههه
الکس:چشم میرم ولی شما عاشقش شدین؟(ای بر پدرت لعنت)
کوک:😐😐مگه نگفتم به تو ربطی نداره برو دیگهههه.......
پارت۴
هوهو ببینم خوشت اومد؟!
اگه اومد لایک کن تا پارت بعدیرو بزارم😍💕
اسم رمان:#عشق_مافیایی
#کوین*
هووووو لیلیلیلیلی بلخرهههههه نیتونم بعد ۲ماه یه خوش گذرونی جدید عالی رو تجربه کنم اوه ساعت شده ۲:۰۰......پس اوکی هعی چقدر دل تنگ مامانمم بهتره بهش یه زنگی بزنم گوشیمو از روی میز برداشتم تو مخاطبینم دنبالش میگشتم سیوش کرده بودم (مامانی جونم♡)انگشتمو روی اسمش گزاشتم و به سمت راست کشیدم وقتی تماس متصل شد منتظر موندم بعد ۵بار بوق زدن جواب داد(شروع مکالمه)(عکس مامان نیکا رو میزارم)
نیکا:الو سلام مامان جون خوبی؟
مامان نیکا:سلام قشنگم خوبم تو خوبی چقدر دلم واست تنگ شده بود.
نیکا:آره مامانی منم دل تنگت بودم......
مامان نیکا:خب از کارا چه خبر؟!
نیکا:کارا هم خوب پیش میره ..امروز،روز اول کاریمه و تویه شرکت بزرگ دارو سازی کار میکنم هقوقشم ماهی ۵میلیون تومنه(الان اگه من ۵میلیون داشتم تو مریخ زندگی میکردم😑👌)
مامان نیکا:اووو پس خیلی خوبه خوشحالم که همچی خوب پیش میره عزیزم... خب قشنگم من باید برم بیرون واس خونه وسایل بخرم کاری نداری
نیکا:نه مامان جون مواظب خودت باش اگه پول خواستی بهم بگی واست بریزم
مامان نیکا:نه ممنون پس فعلا خدافس
نیکا:باشه خدافس.(پایان مکالمه)
هوففف کی تعطیل میشههههههه تازه شده ۲:۰۹دقیقه<<<<<<<<<<<<<<<
ویو کوک
عمش تو فکر نیکام خیلی دوستش دارم (منم دوستش دارم🥹)چجوری بهش بگم!!!!!! اهاااااااا من شماره کل کارمندارو توی دفترم دارم ایول😎😎😎 دخترمو از داخل کمد در آوردم د دنبال اسمش گشتم عجیبه چرا نیستش!!لعنتی کجاس پس اههههه حتما خانوم شین میدونه...الکس..الکسیس بیرونی
الکس:بله ارباب بیرونم
کوک:بیا داخل کارت دارم
الکس:بله ارباب کاری داشتین
کوک:آره برو به خانوم شین بگوشماره کارمند جید رو که اسمش نیکا عه رو واسم پیامک کنه
الکس:چشم ارباب....ولی اس چی میخواینش؟؟؟
کوک:الان به تو چه ربطی داره؟؟؟(با خجالت)(نیکا داش... ببین عشق تو چه کرده کوکیو دیوونه کرده😑😐👌) عهه برو بگو دیگهههه
الکس:چشم میرم ولی شما عاشقش شدین؟(ای بر پدرت لعنت)
کوک:😐😐مگه نگفتم به تو ربطی نداره برو دیگهههه.......
پارت۴
هوهو ببینم خوشت اومد؟!
اگه اومد لایک کن تا پارت بعدیرو بزارم😍💕
اسم رمان:#عشق_مافیایی
#کوین*
۲.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.