ای که میگویی خیال او توان دیدن به خواب

ای که میگویی: خیال او توان دیدن به خواب
مرد چون شوریده گشت، از خواب و ارامش مگو...
دیدگاه ها (۲)

درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه منداشتم آرام تا آرام جانی ...

درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گنجدخیال روی او اینجا در ...

مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کسماهی که بر خشک اوفتد قیمت...

بکش و بسوز و بگذر منگر به این که عاشقبجز این که مهر ورزد گنه...

کاریکلماتور ( خوشخیالی )

گفتم به خواب بینم گفتا خیال باشدگفتم رسم به وصلت گفتا محال ب...

روز گر صد بار بینمت دل تسلط،کی می شوداز خدا خواهم که در این ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط