دزیره
پارت۲
***
یونا: حوصله ام سرفت هووفف..(زنگ خوردن گوشی)
آقای لی: سلام یونا خوبی؟ امروز کارمون خلوته خواستی بیا و کتاب بخونیم
یونا: حتما :)
*کافه*
یونا: آقای لی مرسی ازتون
آقای لی: خواهش میکنم دخترم..چیزی میخوای؟
یونا: نه مرسی
آقای لی: خیلی خب کاری داشتی من اون ورم
یونا: چشم
&: چه کتا..دزیره؟..عالیه پسر..معلومه کتاب خونی..کتابش عالیه ادامش بده
یونا: بعله من عاشق کتابم
&: واایی ببخشید من وقتی یه کتاب خون میبینم ذوق زده میشم من کیم تهیونگم
***
یونا: حوصله ام سرفت هووفف..(زنگ خوردن گوشی)
آقای لی: سلام یونا خوبی؟ امروز کارمون خلوته خواستی بیا و کتاب بخونیم
یونا: حتما :)
*کافه*
یونا: آقای لی مرسی ازتون
آقای لی: خواهش میکنم دخترم..چیزی میخوای؟
یونا: نه مرسی
آقای لی: خیلی خب کاری داشتی من اون ورم
یونا: چشم
&: چه کتا..دزیره؟..عالیه پسر..معلومه کتاب خونی..کتابش عالیه ادامش بده
یونا: بعله من عاشق کتابم
&: واایی ببخشید من وقتی یه کتاب خون میبینم ذوق زده میشم من کیم تهیونگم
۱۲.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.