این طرف مشتی صدف آنجا می گل ریخته

این طرف مشتی صدف، آنجا كمی گِل ریخته
موج، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته

بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره ایست
بعد از این در جام دریا، ماه كامل ریخته

مرگ حق دارد كه از ما روی برگردانده است
زندگی در كام ما زهر هلاهل ریخته

هر چه دام افكندم، آهوها گریزان تر شدند
حال، صدها دام دیگر در مقابل ریخته

هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
هر كجا پا می گذارم دامنی دل ریخته

زاهدی با کوزه ای خالی ز دریا بازگشت
گفت: خون عاشقان منزل به منزل ریخته

فاضل نظری

#عشق_یعنی_تو_شعر_یعنی_من
دیدگاه ها (۱)

که بود؟ شهره ی عالم به سست پیمانیوفا نکرد و دریغ از کمی پشیم...

#عشق_یعنی_تو_شعر_یعنی_من

تقصیر خودم بود، تو تقصیر نداریچون خواب دم صبحی و تعبیر نداری...

بمان کنار من امشب، دوباره شعر بخوان تابرای هردویمان بعدِ گری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط