پارت ۲۱:
پارت ۲۱:
جیمین:
رینا گریه میکرد.سریع رفتم بغلش کردم.
-این اینجا چیکار میکنهههه😭😭
+پرنسسم آروم باش برک ببین چیکار داره
-تنهایی برم؟
+بعد این همه سال اومده پیشت بهتره با هم تنها باشین
- باشه
از آیفون ب زنی ک جلوی در وایستاده بود نگاه کردم.باورم نمیشد این مامان رینا باشه.کل صورتش رو یه آرایش زننده و غلیظ پر کرده بود.بهش میخورد ۵۰ سالش باشه ولی اون آرایش پیر تر نشونش میداد.
از آیفون مراقب رینا بودم.شروع کردن به حرف زدن با هم.نمیخواستم توی کارشون فضولی کنم.همین ک داشتم نگاش میکردم به اندازه کافی فضولی بود.
یهو رینا دستش رو بالا آورد و کشیده ای به صورت زنه زد.
رینا:
آروم رفتم جلو.
♧سلام
-علیک
♧با مادرت اینجوری حرف میزنی؟
-هع،حیف کلمه مادر که باید به تو بگم.اینجا چیکار میکنی؟آدرس این جا رو چجوری پیدا کردی؟
♧چون بعد این همه سال دارم میبینمت این بی ادبیت رو نادیده میگیرم.ادرس اینجا رو از شیرایوکی گرفتم.دلیل اومدنم اینه که میخوام تورو به عروسیم دعوت کنم.
باورم نمیشد.آدم انقدر وقیح؟یه کشیده محکم زیر گوشش زدم.
-(با جیغ)اومدی اینجا این چرت و پرت ها رو بم بگی؟هیچ میدونی بخاطر تو ریانا مرد؟اصلا درکی از کلمه مادر بودن داری؟
میخواستم یکی دیگه بزنم تو گوشش که جیمین محکم دستم و گرفت
-ولممم کننن
+آروم باش اون مادرته
- اون مادر من نییسسست
یهو مامانم یه کشیده محکم زد توی صورتم.
♧این برای این که به مادرت بی احترامی کردی.
یه کشیده محکم دیگه عم زد که افتادم توی بغل جیمین.
♧اینم بخاطر این که با یه پسر توی یه خونه زندگی میکنی.باورم نمیشه یه دختر هرزه بزرگ کردم.
-هع ببین کی به کی میگه هرزه.
خون از دهنم پاچید بیرون.جیمین با نگرانی بهم خیره شد.
مامانم یه پاکت انداخت توی خونه.
♧به هر حال اگه دوست داری بیا
گریه ام گرفته بود.سرم رو توی سینه های جیمین فشار دادم و بغضم ترکید.......
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
جیمین:
رینا گریه میکرد.سریع رفتم بغلش کردم.
-این اینجا چیکار میکنهههه😭😭
+پرنسسم آروم باش برک ببین چیکار داره
-تنهایی برم؟
+بعد این همه سال اومده پیشت بهتره با هم تنها باشین
- باشه
از آیفون ب زنی ک جلوی در وایستاده بود نگاه کردم.باورم نمیشد این مامان رینا باشه.کل صورتش رو یه آرایش زننده و غلیظ پر کرده بود.بهش میخورد ۵۰ سالش باشه ولی اون آرایش پیر تر نشونش میداد.
از آیفون مراقب رینا بودم.شروع کردن به حرف زدن با هم.نمیخواستم توی کارشون فضولی کنم.همین ک داشتم نگاش میکردم به اندازه کافی فضولی بود.
یهو رینا دستش رو بالا آورد و کشیده ای به صورت زنه زد.
رینا:
آروم رفتم جلو.
♧سلام
-علیک
♧با مادرت اینجوری حرف میزنی؟
-هع،حیف کلمه مادر که باید به تو بگم.اینجا چیکار میکنی؟آدرس این جا رو چجوری پیدا کردی؟
♧چون بعد این همه سال دارم میبینمت این بی ادبیت رو نادیده میگیرم.ادرس اینجا رو از شیرایوکی گرفتم.دلیل اومدنم اینه که میخوام تورو به عروسیم دعوت کنم.
باورم نمیشد.آدم انقدر وقیح؟یه کشیده محکم زیر گوشش زدم.
-(با جیغ)اومدی اینجا این چرت و پرت ها رو بم بگی؟هیچ میدونی بخاطر تو ریانا مرد؟اصلا درکی از کلمه مادر بودن داری؟
میخواستم یکی دیگه بزنم تو گوشش که جیمین محکم دستم و گرفت
-ولممم کننن
+آروم باش اون مادرته
- اون مادر من نییسسست
یهو مامانم یه کشیده محکم زد توی صورتم.
♧این برای این که به مادرت بی احترامی کردی.
یه کشیده محکم دیگه عم زد که افتادم توی بغل جیمین.
♧اینم بخاطر این که با یه پسر توی یه خونه زندگی میکنی.باورم نمیشه یه دختر هرزه بزرگ کردم.
-هع ببین کی به کی میگه هرزه.
خون از دهنم پاچید بیرون.جیمین با نگرانی بهم خیره شد.
مامانم یه پاکت انداخت توی خونه.
♧به هر حال اگه دوست داری بیا
گریه ام گرفته بود.سرم رو توی سینه های جیمین فشار دادم و بغضم ترکید.......
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۲۶.۲k
۲۸ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.