پارت36
پارت36
رسیدیم خونه
+: خب جیمین بیا
جیمین: چیه
+: بیا دیگه خودت میدونی چرا میگم امشب کارت ندارم هرکاری دوست داری بکن نه سروصدا میکنم نه چیز دیگه ای
جیمین: امشب حوصله ندارم
+: چی چرا
جیمین: ببخشید ولی امشب سرم درده میشه اتاقمون هم فیلا جدا باشه یکم عادت کنم بعد
+:چی
جیمین: گفتم حالم خوب نیست قبل از اینکه عروسی شروع بشه مست کرده بودم
+:یعنی چی اخه کسی شب عروسی خودش اینجوری میکنه
جیمین: امشبو ببخش
+: باشه خب من طبقه بالا میخوابم تو طبقه پایین
جیمین: باشه
لینا رفت بالا
ا.ت: وایسا ببینم خوبی چیشده سرت درده حالت تهوع نداری
جیمین: ا.ت بسه
ا.ت: یعنی چی بسه وایسا برم نگاه کنم قرصی چیزی نیست
خواستم برم جیمین دستمو گرفت
جیمین: بهت میگم خوبم چیزیم نیست
دستمو گرفت بردم تو اتاق درو قفل کرد
ا.ت: مگه تو حالت خوب نبود
جیمین: نه بابا امشب خیلی خوبم فقط داشتم خوب نقشمو عملی میکردم
ا.ت: نقشه چه نقشه ای میخوای چیکار کنی
جیمین: همونکاری که قرار بود با لینا بکنم الان با تو میکنم😈😈
تو چشماش زل زده بودم اوهم همینطور
جیمین: توهرکاری کنی من امشب میخوامت پارک ا.ت
ا.ت:چی 😳
جیمین:نه نیار دیگه فقط زیاد سروصدا نکن
ا.ت:....
جیمین باصورت کیوتش بهم نگاه میکرد واقعا نمیتونستم بگم نه
ا.ت: خودتو اینجوری نکن باشه
جیمین: عالیه خب بیا
رفتم پیشش بغلم کرد منو خوابوند رو تخت
و شروع کرد به بوسیدنم و بعد........
(((استعداد ندارم😂خودتون تصورش کنید
بقیه رو😂)))
#جیمین
#فیک
#سناریو
رسیدیم خونه
+: خب جیمین بیا
جیمین: چیه
+: بیا دیگه خودت میدونی چرا میگم امشب کارت ندارم هرکاری دوست داری بکن نه سروصدا میکنم نه چیز دیگه ای
جیمین: امشب حوصله ندارم
+: چی چرا
جیمین: ببخشید ولی امشب سرم درده میشه اتاقمون هم فیلا جدا باشه یکم عادت کنم بعد
+:چی
جیمین: گفتم حالم خوب نیست قبل از اینکه عروسی شروع بشه مست کرده بودم
+:یعنی چی اخه کسی شب عروسی خودش اینجوری میکنه
جیمین: امشبو ببخش
+: باشه خب من طبقه بالا میخوابم تو طبقه پایین
جیمین: باشه
لینا رفت بالا
ا.ت: وایسا ببینم خوبی چیشده سرت درده حالت تهوع نداری
جیمین: ا.ت بسه
ا.ت: یعنی چی بسه وایسا برم نگاه کنم قرصی چیزی نیست
خواستم برم جیمین دستمو گرفت
جیمین: بهت میگم خوبم چیزیم نیست
دستمو گرفت بردم تو اتاق درو قفل کرد
ا.ت: مگه تو حالت خوب نبود
جیمین: نه بابا امشب خیلی خوبم فقط داشتم خوب نقشمو عملی میکردم
ا.ت: نقشه چه نقشه ای میخوای چیکار کنی
جیمین: همونکاری که قرار بود با لینا بکنم الان با تو میکنم😈😈
تو چشماش زل زده بودم اوهم همینطور
جیمین: توهرکاری کنی من امشب میخوامت پارک ا.ت
ا.ت:چی 😳
جیمین:نه نیار دیگه فقط زیاد سروصدا نکن
ا.ت:....
جیمین باصورت کیوتش بهم نگاه میکرد واقعا نمیتونستم بگم نه
ا.ت: خودتو اینجوری نکن باشه
جیمین: عالیه خب بیا
رفتم پیشش بغلم کرد منو خوابوند رو تخت
و شروع کرد به بوسیدنم و بعد........
(((استعداد ندارم😂خودتون تصورش کنید
بقیه رو😂)))
#جیمین
#فیک
#سناریو
۲۵.۳k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.