تو بادبادک بازیگوشی بودی

تو بادبادک بازیگوشی بودی
که با دنباله ی عطرت
هر روز از خیابان نوجوانی‌ام می گذشتی !
و من کودکی که می دوید
می دوید... می دوید... و نمی رسید
کودکی که موهایش جو گندمی شدند،
اما هرگز نخواست بزرگ شود
چرا که بزرگ شدن، فراموش کردن تو بود !
من کودکی بودم که تمام عمر
می دوید و دست تکان می داد،
برای بادبادکی ...
که با بادها می رقصید،
و او را نمی دید ... !



مجله مانا
(میدیا)
دیدگاه ها (۱)

کدوحلوایی پلو مازندرانبرنج خام دو و نیم پیمانهنمک برای خیس ک...

طلاق در ایران(۳)در قوانین ایران به پیروی از فقه امامیه سه شی...

معماری دوره ساسانیان مصالح ساختمانی: معماری ساسانی به وسیله ...

اطلاعات ضروری و مفید در مورد مصرف داروهاقبل از مصرف از داروق...

رمان: زخم عشقِ توپـارت اول🙇🏻‍♀️💓︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط