Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت 87
-دیدی گفتم ایکیوت از من پایین تره؟
+هنوز که تست ندادیم
-فردا مرخص میشم اولین کاری که میکنیم تست ایکیو دادنه
+فردا؟دکتر گفت یه هفته که
-خب تو فردا بیا منو مرخص کن
یه نگاه به ساعت میندازه
-امروز بیا منو مرخص کن ینی
توم نگاه میکنی به ساعت و متوجه میشی ساعت 5 صبحه و تو داشتی کل شب رو واسش خاطره تعریف میکردی
+اوه...تو خوابت نمیاد؟
-نه،دو روز تو کما بودم چجوری خوابم بیاد؟
+دکتر گفت کما و خواب با هم فر...
جونگکوک قبل اینکه حرفتو تموم کنی دستتو میگیره و تورو میکشونه تا دراز بکشی رو بازوش،با چشمای گرد شده نگاش میکنی درحالی که خودش نشسته و تکیه داده به پشتی تخت
-انقد حرف نزن در عوضش بخواب
+گفتم که من خوابم نمیاد،بعدم الان منو اینجوری انداختی رو خودت یکی بیاد چه فکری میکنه؟
-منکه ننداختمت رو خودم،فقط رو دستمی همین
از رو دستش بلند میشی و کنار تختش وایمیستی
+میرم مرخصت کنم
جونگکوک میخنده
-خجالت کشیدی؟
+چی؟از چی تو باید خجالت بکشم...بعدشم من الان دیگه شوهر دارم یادته که نباید باهام لاس بزنی
-حلقت کو؟
+ازدواج بدون حلقه ندیدی؟
-نه
+خب مشکل خودته
میزنی زیر موهات و شروع میکنی به راه رفتن مثل مدلا
+خودتو اماده کن میخوام مرخصت کنم
میری سمت پذیرش
+ببخشید،میتونید تخت شماره 14 رو مرخص کنید؟
*لطفا صبرکنید
و شروع میکنه گشتن توی پرونده ها
*اقای جئون جونگکوک؟
+بله
*باید با دکترشون صحبت کنید ازونجایی که هنوز یک هفته تا مرخص شدنشون مونده
+دکترشون کجان؟
*ساعت 9 برای معاینه دوباره قراره بیان
+ممنون
میری سمت تخت جونگکوک و یه نگاه به سرتاپاش میکنی
+با لباس بیمارستان نمیتونی مرخص شی،لباساتم که همه خونی مالی و خاکی و پاره پورست،همینجا بمون من قبل ساعت 9 برمیگردم و برات لباس میارم و همون موقعم مرخصت میکنم
-چرا 9 حالا
+دکترت اونموقع میاد
-خیلی خب،مراقب خودت باش
سرتو تکون میدی و از بیمارستان میری بیرون ولی ماشینی که اینگوک فرستاده بود و اون چهارتا بادیگارد رو میبینی که دم در منتظرن،سریع میری یگوشه قائم میشی و دنبال راه برای پیچوندنشون میکنی
+لعنتی...کل شب بیرون موندن؟
یکم اطراف رو نگاه میکنی و میبینی که چند نفر درحال بیرون اومدن از بیمارستانن،میری خودتو توشون جا میدی و بعد از دور شدن از دید بادیگاردا با تمام سرعتت میدوی سمت.....
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت 87
-دیدی گفتم ایکیوت از من پایین تره؟
+هنوز که تست ندادیم
-فردا مرخص میشم اولین کاری که میکنیم تست ایکیو دادنه
+فردا؟دکتر گفت یه هفته که
-خب تو فردا بیا منو مرخص کن
یه نگاه به ساعت میندازه
-امروز بیا منو مرخص کن ینی
توم نگاه میکنی به ساعت و متوجه میشی ساعت 5 صبحه و تو داشتی کل شب رو واسش خاطره تعریف میکردی
+اوه...تو خوابت نمیاد؟
-نه،دو روز تو کما بودم چجوری خوابم بیاد؟
+دکتر گفت کما و خواب با هم فر...
جونگکوک قبل اینکه حرفتو تموم کنی دستتو میگیره و تورو میکشونه تا دراز بکشی رو بازوش،با چشمای گرد شده نگاش میکنی درحالی که خودش نشسته و تکیه داده به پشتی تخت
-انقد حرف نزن در عوضش بخواب
+گفتم که من خوابم نمیاد،بعدم الان منو اینجوری انداختی رو خودت یکی بیاد چه فکری میکنه؟
-منکه ننداختمت رو خودم،فقط رو دستمی همین
از رو دستش بلند میشی و کنار تختش وایمیستی
+میرم مرخصت کنم
جونگکوک میخنده
-خجالت کشیدی؟
+چی؟از چی تو باید خجالت بکشم...بعدشم من الان دیگه شوهر دارم یادته که نباید باهام لاس بزنی
-حلقت کو؟
+ازدواج بدون حلقه ندیدی؟
-نه
+خب مشکل خودته
میزنی زیر موهات و شروع میکنی به راه رفتن مثل مدلا
+خودتو اماده کن میخوام مرخصت کنم
میری سمت پذیرش
+ببخشید،میتونید تخت شماره 14 رو مرخص کنید؟
*لطفا صبرکنید
و شروع میکنه گشتن توی پرونده ها
*اقای جئون جونگکوک؟
+بله
*باید با دکترشون صحبت کنید ازونجایی که هنوز یک هفته تا مرخص شدنشون مونده
+دکترشون کجان؟
*ساعت 9 برای معاینه دوباره قراره بیان
+ممنون
میری سمت تخت جونگکوک و یه نگاه به سرتاپاش میکنی
+با لباس بیمارستان نمیتونی مرخص شی،لباساتم که همه خونی مالی و خاکی و پاره پورست،همینجا بمون من قبل ساعت 9 برمیگردم و برات لباس میارم و همون موقعم مرخصت میکنم
-چرا 9 حالا
+دکترت اونموقع میاد
-خیلی خب،مراقب خودت باش
سرتو تکون میدی و از بیمارستان میری بیرون ولی ماشینی که اینگوک فرستاده بود و اون چهارتا بادیگارد رو میبینی که دم در منتظرن،سریع میری یگوشه قائم میشی و دنبال راه برای پیچوندنشون میکنی
+لعنتی...کل شب بیرون موندن؟
یکم اطراف رو نگاه میکنی و میبینی که چند نفر درحال بیرون اومدن از بیمارستانن،میری خودتو توشون جا میدی و بعد از دور شدن از دید بادیگاردا با تمام سرعتت میدوی سمت.....
🍃🗿
۷.۰k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.