داستانک؛ 🐻خرس صورتی پشمالو

🌺راضیه‌ کوچولو تمام اسباب بازی‌هایش را دوست داشت و هر روز با حسرت به آنها که در کمد مرتب چیده شده بودند، نگاه می‌کرد.

🍃وقتی عروسک پشمالوی صورتیش را برداشت. آن را نگاه کرده و نکرده دوباره به طبقه دوم کمد برگرداند تا مادر سرش داد نزند و نگوید:«باز که این اسباب بازی‌هایت را ریخته‌ای وسط حال. فردا دوباره تنبیه می‌شوی و تا سه روز حق نداری با آنها بازی کنی.»

🌸فاطمه متوجه این تغییرات کودکش شده بود، تلفن را برداشت و با مشاوری که به او معرفی شده بود تماس گرفت:« اصلا نمی‌دانم چرا این‌طور شده است؟ با هیچ چیز بازی نمی‌کند. دائم بهانه می‌گیرد. اما سراغ اسباب بازی‌هایش نمی‌رود.»

🍃انگار مشاور تازه یادش انداخت که دچار وسواس تمیزی شده و بخاطر ترس از اوست که دخترش حتی دلش نمی‌خواهد سمت اسباب بازی هایش برود و با آنها بازی کند.

🌺گوشی را که قطع کرد، تازه فهمید اشتباهش چه بوده است. برای تنبیه خودش همه اسباب بازی‌ها را وسط فرش اتاق راضیه ریخت و نیم ساعت با او بازی کرد. بعد دست‌های کوچکش را بوسید.از او عذر خواهی کرد و گفت: «دختر قشنگم من را ببخش. از این به بعد هر قدر دلت می‌خواهد بازی کن .فقط نوبت اسباب بازی‌ها را رعایت کن. تا دلشان نشکند. بعد هم بگذارشان در کمد.»

🍃راضیه خوشحال آغوشش را باز کرد و گفت: «ممنون مامانی جونم، قول می‌دهم به حرفتان گوش بدهم.»

#داستانک
#به_قلم_ترنم
#ارتباط_با_فرزندان

🆔 @tanha_rahe_narafte
دیدگاه ها (۲)

🌸خدایا میدانم؛همیشه حواست به من است.حتی وقتی خیال می‌کنم تنه...

🤔چطور همیشه با نشاط باشیم؟🌱سبزی و نشاط را می‌شود همواره داشت...

✨آیا می دانید نتیجه عجله والدین چیست؟ 🌺 گاه بدون اینکه که بد...

✨ روضه خانگی🌼انس عجیبی با روضه امام حسین علیه السلام داشت و ...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

عشـــق تحقیر شـده𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط