بازهم لباس مشکیمو پوشیدم
بازهم لباس مشکیمو پوشیدم
آستیناشو تا روی انگشتام پایین کشیدم
شال بلند مشکیمو سرم کردم
هندزفریمو توی گوشام گذاشتم
و عاهنگ غمگینو پلی کردم
کفشامو پوشیدم و با کلی دعوا
از خونه زدم بیرون
سرم پایین بود
سنگینی نگاهی و بین این حجم از عادم حس کردم
سرمو ک آوردم بالا از میون شلوغی شهر
بع دو جفت تیلهٔ مشکی خیره شدم
اون هم سرد نگاهم میکرد!!
بغض کردم...!
چقد دلم براش تنگ شدع بود:)
آروم آروم نزدیک شد و بعد....
با همون عطر تلخ همیشگی اش
با اخرین نگاه غمگینش از کنارم رد شد
وقتی ب خودم اومدم ک دیدم
صدای بوق ماشینا نزدیکتر شد و....
دیگ هیچی حس نکردم:)🖤
آستیناشو تا روی انگشتام پایین کشیدم
شال بلند مشکیمو سرم کردم
هندزفریمو توی گوشام گذاشتم
و عاهنگ غمگینو پلی کردم
کفشامو پوشیدم و با کلی دعوا
از خونه زدم بیرون
سرم پایین بود
سنگینی نگاهی و بین این حجم از عادم حس کردم
سرمو ک آوردم بالا از میون شلوغی شهر
بع دو جفت تیلهٔ مشکی خیره شدم
اون هم سرد نگاهم میکرد!!
بغض کردم...!
چقد دلم براش تنگ شدع بود:)
آروم آروم نزدیک شد و بعد....
با همون عطر تلخ همیشگی اش
با اخرین نگاه غمگینش از کنارم رد شد
وقتی ب خودم اومدم ک دیدم
صدای بوق ماشینا نزدیکتر شد و....
دیگ هیچی حس نکردم:)🖤
۲.۰k
۱۹ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.