عاقبت سرو دلم در قفس خانه خرد

عاقبت سرو دلم در قفسي خانه خريد!
بي خبر از همه كس جامه عشقش بدريد!
ريشه اش را بدوانْد در پي آبي برود.
شرب خمري، قدهي، جام شرابي بخورد!
سايه افكنده بگويد: منم ان حر رها
غافل از پيچش مو و خم ابروي هما:)
قامتي راست نموده، به بلنداي جهان
چشم بر بسته به اين تيشه بي عشق زمان!
باد را سُخره بگيرد، قدمي جم مخورد
با نگاه ساده اي دين و دلش را بدهد
متألم مشود روزه بگيرد همه عمر!
بوي گل را كه شنيد، تارك سجاده و مهر:|
سرو ما ديگر از ان روشني قبل نداشت
بيد مجنون نشد و بذر جهالت را كاشت:)
خبري از پي قرص و تن بي باك نبود
خم و رنجور و خراب، بستر مرگش بگشود:((
سرو ما تحفه ز ازادگي و عشق نخواست
دفتر زندگي اش بست و قمارش را باخت
آرزو كرد كه اين دانه شود سرو سهي
ناكند طعمه شود، دل بدهد بر ملٓكي!
دیدگاه ها (۶)

گـــور تلخ باشد عمر یا شیرین چو قند/عاقبت ما را به گوری می...

۲۹ بهمن روزی که کورش کبیر آن را سپنتا یا روز عشاق را روز عشق...

ماه بالای سر آبادی است اهل آبادی در خواب . روی این مهتابی خش...

ﺗﻌﻬﺪ ﺩﺍﺷﺘﻦﻋﻤﯿﻖﺗﺮﯾﻦ ﺣس ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ...ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﺳﻬﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻋﺎ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط