مافیای خشن

(مافیای خشن )
(پارت ششم)


#::که دیدم یکی سعی داره به ا/ت تجاو.ز کنه
دویدم سمت مرده انداختمش زمین انقدر مشت به صورتش زدم که غش کرد و با گلوله زدم تو سرش و کشتمش دیدم ا/ت داره گریه میکنه .....بهش گفتم خوبی نفسم؟

*:ن.نه میتر...سم (با گریه)

#:نفسم تا وقتی من پیشتم نگران چیزی نباش و نترس.

*:باشه ... میشه بریم خونه.

#:اوهوم بریم نفسم .
ا/ت توی راه خوابش برد و وقتی رسیدیم عمارت گذاشتمش روی تخت و خوابیدم کنارش و کم کم منم خوابیدم.

#:بلند شدم دید ا/ت هنوز خوابه رفتم صبحونه آماده کردم و گذاشتم رو ی میز

*:سلام صبحت بخیر عزیزم ؟!


#:سلام نفسم بیدار شدی! بیا غذا بخور.

ویو ا/ت :

دوباره رفتیم شرکت و کار های همیشگی انجام دادیم و تا یه هفته همین بود که یه دفعه تهیونگ به شرکت حمله کرد.....
دیدگاه ها (۰)

(مافیای خشن )(پارت هفتم)*:تهیونگ دشمن خانوادگیمون به شرکت حم...

(مافیای خشن)(پارت هشتم)*:دیدم اون چند روزی که از کوک مراقبت ...

لباس ا/ت کفش ا/تو آرایشش و لباس کوکی

خون‌آشام جذاب من( P:8)

فیک مافیای سیاه من part 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط