(مافیای خشن )
(مافیای خشن )
(پارت هفتم)
*:تهیونگ دشمن خانوادگیمون به شرکت حمله کرد.
ویو کوک:
#:دیدم ا/ت واقعا ترسیده و میلزه! بغلش کردم بهش گفتم ا/ت نفسم مگه بهت نگفتم که تا وقتی پیشتم نترس!
*:اوهوم ولی واقعا از تیر اندازی میترسم!
#:الان میرم اون پایین روبه روش و باهاش میجنگم واقعا دیگه تهیونگ داره زیاده روی میکنه!
*:نرو کوکی من بدون تو نمی تونم (گریه)
#:عزیزم منم نمی تونم دیگه باید تهیونگو بکشمش!زیر میز قایم شو اونجا راه دیدن پایین رو داره خوب؟از زیر میز هم بیرون نیا؟
*:باشه کوکی فقط بزار بغلت کنم (بغل)مواظب باش خوب؟
#:باشه بیب،خدافظ،.... رفتم پایین و تهیونگ دیدم و بادیگارداشو اماده کرد بادیگارد من بیشتر بود فرستادمشون جلو تا اول بجنگن با تیر زدم تو پاش اون زد تو دستم یه دفعه نگاهم و بردم رویا/ت دیدم غش کرده ... اول باید تهیونگو بکشم !!
*:دیدم جونگ کوک تیر خورد و سرم گیج رفت و( سیاهی)
#:رفتم جلو چاقو رو زدم تو شکمش اونم چاقوشو زد تو شکمم ولی اون زودتر غش کرد تیر خلاص رو هم بهش زدم خودمو تا بالا به زور رسوندم و ا/ت رو بیرون آوردم گذاشتم تو آسانسور رفتم پایین تا رسیدم پیش در غش کردم نفهمیدم چیشد.
*:بیدار شدم دیدم تو بیمارستانم و رفتم سمت بادیگارد ها گفتم :کوک کجاست!!!(یقشنو گرفته اینجا)
علامت بادیگارد:£
£:خانم ا/تایشون توی اتاق عمل هستند .لطفا ارامشتون حفظ کنید از دکترشون پرسیدم گفتن اوضاعش خوبه!
*:مرسی ببخشید که یقتونو گرفتم میشه منو بِبَرید جفت اتاق عمل ؟؟
£:مشکلی نیست...حتما.
ویو ا/ت:
کوک رو عمل کردن و بردنش تو اتاق ای سیو
.دیدم بهوش اومد و بهش گفتم خوبی نفسم
#:اره خوبم تو خودت خوبی
*:اوهوم (شروع کردن به گریه)
#:گریه نکن نفسم بخاطر من گریه نکن من خوبم!
*:ب..باشه !
راوی که خودم هستم😅😁:
کوک رو مرخص کردن و بردنش خونه تا یک ماه بعد خوب شد.
پرش زمانی (یک ماه بعد)
این چند روز.......
؟😇😇😇
(پارت هفتم)
*:تهیونگ دشمن خانوادگیمون به شرکت حمله کرد.
ویو کوک:
#:دیدم ا/ت واقعا ترسیده و میلزه! بغلش کردم بهش گفتم ا/ت نفسم مگه بهت نگفتم که تا وقتی پیشتم نترس!
*:اوهوم ولی واقعا از تیر اندازی میترسم!
#:الان میرم اون پایین روبه روش و باهاش میجنگم واقعا دیگه تهیونگ داره زیاده روی میکنه!
*:نرو کوکی من بدون تو نمی تونم (گریه)
#:عزیزم منم نمی تونم دیگه باید تهیونگو بکشمش!زیر میز قایم شو اونجا راه دیدن پایین رو داره خوب؟از زیر میز هم بیرون نیا؟
*:باشه کوکی فقط بزار بغلت کنم (بغل)مواظب باش خوب؟
#:باشه بیب،خدافظ،.... رفتم پایین و تهیونگ دیدم و بادیگارداشو اماده کرد بادیگارد من بیشتر بود فرستادمشون جلو تا اول بجنگن با تیر زدم تو پاش اون زد تو دستم یه دفعه نگاهم و بردم رویا/ت دیدم غش کرده ... اول باید تهیونگو بکشم !!
*:دیدم جونگ کوک تیر خورد و سرم گیج رفت و( سیاهی)
#:رفتم جلو چاقو رو زدم تو شکمش اونم چاقوشو زد تو شکمم ولی اون زودتر غش کرد تیر خلاص رو هم بهش زدم خودمو تا بالا به زور رسوندم و ا/ت رو بیرون آوردم گذاشتم تو آسانسور رفتم پایین تا رسیدم پیش در غش کردم نفهمیدم چیشد.
*:بیدار شدم دیدم تو بیمارستانم و رفتم سمت بادیگارد ها گفتم :کوک کجاست!!!(یقشنو گرفته اینجا)
علامت بادیگارد:£
£:خانم ا/تایشون توی اتاق عمل هستند .لطفا ارامشتون حفظ کنید از دکترشون پرسیدم گفتن اوضاعش خوبه!
*:مرسی ببخشید که یقتونو گرفتم میشه منو بِبَرید جفت اتاق عمل ؟؟
£:مشکلی نیست...حتما.
ویو ا/ت:
کوک رو عمل کردن و بردنش تو اتاق ای سیو
.دیدم بهوش اومد و بهش گفتم خوبی نفسم
#:اره خوبم تو خودت خوبی
*:اوهوم (شروع کردن به گریه)
#:گریه نکن نفسم بخاطر من گریه نکن من خوبم!
*:ب..باشه !
راوی که خودم هستم😅😁:
کوک رو مرخص کردن و بردنش خونه تا یک ماه بعد خوب شد.
پرش زمانی (یک ماه بعد)
این چند روز.......
؟😇😇😇
۶.۵k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.