از سر باران
از سر باران
تا ته پاییز
تجربه های کبوترانه روان بود!
باران وقتی که ایستاد
منظره اوراق بود.
وسعت مرطوب از نفس افتاد.
قوس قزح در
دهان حوصلهٔ ما
آب شد...
👤سهراب سپهری
تا ته پاییز
تجربه های کبوترانه روان بود!
باران وقتی که ایستاد
منظره اوراق بود.
وسعت مرطوب از نفس افتاد.
قوس قزح در
دهان حوصلهٔ ما
آب شد...
👤سهراب سپهری
۸۶۰
۱۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.