دختر کیم
دختر کیم
پارت نهم
____
ویو ا.ت
داخل بار بودیم که اون پیرمرد اومد سمت نامجون ....نامجون با دیدنش عصبانی شد و من رو پشتش کشوند
@اوه پسرم ...پارسال دوست امسال آشنا ...
_کارت رو بگو زودتر (عصبانی)
@قبلا با احترام تر حرف میزدی ...اوه اون دختر پشتت کیه ؟!...یه ز،،،یر خواب دیگه گرفتی ؟!
_حرف دهنت رو بفهم (عصبی)
@اوهه ...نکنه این همون کیم ا.تی هست که قرار بود برای من بیاریش...ها ؟!
_دستت بهش بخوره زندگیت رو سیاه میکنم
@داری جلو تر از حدت میری دیگه (جدی)
@همه رو بکشید ...زوددد
با این حرف پدر نامجون کلی گلوله از هر طرف شلیک شد و آدم های داخل بار یکی پس از دیگری میمردن
_ا.ت فرار کن ...زودد
ات:اما تو ...
_مهم نیست بروو
ات شروع کرد به دویدن سمت در بار که موهاش کشیده شد
@کجا با این عجله
ات:و،ولم کن ...ولم کننن
@اوه اوه ...دختر کیم جیهو بزرگگ انقدر جیغ جیغ نمیکرد
تفنگش رو سمت ا.ت گرفت
@خیلی دوست داشتم این لحظه رو پدرت ببینه ولی حیف که پدرت پوست کلفت تر از این حرف ها هست
ات:(جیغغغغ)
ویو نامجون ...
با افرادش درگیر شده بودم ...ا.ت اون اون باید فرار میکرد پدرم اون رو به لحظه هم زنده نمیزاره ...
یه نفر دیگه هم زدم که با صدای پدرم همه ایست کردند ...برگشتم سمت پدرم که ...
@هی پسر جون ...چی بهت گفتم ها؟؟...گفتم هر وقت ا.ت رو پیدا کردی برام بیار ...چند بار فرصت داشتید داخل اون باشگاه والیبال فا،،کی این رو بدزدی و این کار رو نکردی ...عاشقش شدی؟! آره؟!
_و،ولش کن خواهش میکنم
@دیگه دیره ...باهاش خداحافظی کن
یه تیر بهش شد که باعث افتادنش شد
@بریمم
همه رفتند و من موندم اون بار در از خون و جنازه ....با ا.ت
سریع سمتش رفتم و سرش رو تو بغلم گرفتم
_ا.ت ...ا.ت بلند شو...ا.ت
ضربه های آرومی به صورت دخترک میزد اما...هیچی ...جسم غرق در خون دختر رو بلند کرد و سمت ماشینش رفت ...چشمش به لاستیک های پنچر ماشین خورد
_فا،،،کککک
تند تند حرکت کرد ...با تمام سرعتش میدوید سمت بیمارستان ....بالاخره بعد از نیم ساعت به یه بیمارستان رسید ...وارد راهرو بیمارستان شد
_پ،پرستار ...پرستاررر
پرستار ها دورش جمع شدند و ا.ت رو ازش گرفتند ...انقدر خسته بود که دیگه هیچی احساس نکرد و بیهوش شد
....
پرش زمانی
چشماش رو باز کرد نگاهی به سرم داخل دستش انداخت
#اوه بالاخره به هوش اومدید آقای کیم ...
_ا.ت ...ا.ت کجاست ؟؟
#خب ...خانم کیم ...تازه از اتاق عمل در اومدند و عملشون موفقیت آمیز بوده میتونید برید و ببنیدش ...فقط صبر کنید تا سرم رو در بیارم
_مم،ممنون
سرم رو از تو دستش در آورد و سمت اتاق ا.ت حرکت کرد ...دکتر رو دید
&آقای کیم ؟!
_بله خودمم
....&
ادامه کامنت
نظر یادت نره رفیق
#bts#army#fake#NAMJOON#BANGTAN#BTS#ARMY
پارت نهم
____
ویو ا.ت
داخل بار بودیم که اون پیرمرد اومد سمت نامجون ....نامجون با دیدنش عصبانی شد و من رو پشتش کشوند
@اوه پسرم ...پارسال دوست امسال آشنا ...
_کارت رو بگو زودتر (عصبانی)
@قبلا با احترام تر حرف میزدی ...اوه اون دختر پشتت کیه ؟!...یه ز،،،یر خواب دیگه گرفتی ؟!
_حرف دهنت رو بفهم (عصبی)
@اوهه ...نکنه این همون کیم ا.تی هست که قرار بود برای من بیاریش...ها ؟!
_دستت بهش بخوره زندگیت رو سیاه میکنم
@داری جلو تر از حدت میری دیگه (جدی)
@همه رو بکشید ...زوددد
با این حرف پدر نامجون کلی گلوله از هر طرف شلیک شد و آدم های داخل بار یکی پس از دیگری میمردن
_ا.ت فرار کن ...زودد
ات:اما تو ...
_مهم نیست بروو
ات شروع کرد به دویدن سمت در بار که موهاش کشیده شد
@کجا با این عجله
ات:و،ولم کن ...ولم کننن
@اوه اوه ...دختر کیم جیهو بزرگگ انقدر جیغ جیغ نمیکرد
تفنگش رو سمت ا.ت گرفت
@خیلی دوست داشتم این لحظه رو پدرت ببینه ولی حیف که پدرت پوست کلفت تر از این حرف ها هست
ات:(جیغغغغ)
ویو نامجون ...
با افرادش درگیر شده بودم ...ا.ت اون اون باید فرار میکرد پدرم اون رو به لحظه هم زنده نمیزاره ...
یه نفر دیگه هم زدم که با صدای پدرم همه ایست کردند ...برگشتم سمت پدرم که ...
@هی پسر جون ...چی بهت گفتم ها؟؟...گفتم هر وقت ا.ت رو پیدا کردی برام بیار ...چند بار فرصت داشتید داخل اون باشگاه والیبال فا،،کی این رو بدزدی و این کار رو نکردی ...عاشقش شدی؟! آره؟!
_و،ولش کن خواهش میکنم
@دیگه دیره ...باهاش خداحافظی کن
یه تیر بهش شد که باعث افتادنش شد
@بریمم
همه رفتند و من موندم اون بار در از خون و جنازه ....با ا.ت
سریع سمتش رفتم و سرش رو تو بغلم گرفتم
_ا.ت ...ا.ت بلند شو...ا.ت
ضربه های آرومی به صورت دخترک میزد اما...هیچی ...جسم غرق در خون دختر رو بلند کرد و سمت ماشینش رفت ...چشمش به لاستیک های پنچر ماشین خورد
_فا،،،کککک
تند تند حرکت کرد ...با تمام سرعتش میدوید سمت بیمارستان ....بالاخره بعد از نیم ساعت به یه بیمارستان رسید ...وارد راهرو بیمارستان شد
_پ،پرستار ...پرستاررر
پرستار ها دورش جمع شدند و ا.ت رو ازش گرفتند ...انقدر خسته بود که دیگه هیچی احساس نکرد و بیهوش شد
....
پرش زمانی
چشماش رو باز کرد نگاهی به سرم داخل دستش انداخت
#اوه بالاخره به هوش اومدید آقای کیم ...
_ا.ت ...ا.ت کجاست ؟؟
#خب ...خانم کیم ...تازه از اتاق عمل در اومدند و عملشون موفقیت آمیز بوده میتونید برید و ببنیدش ...فقط صبر کنید تا سرم رو در بیارم
_مم،ممنون
سرم رو از تو دستش در آورد و سمت اتاق ا.ت حرکت کرد ...دکتر رو دید
&آقای کیم ؟!
_بله خودمم
....&
ادامه کامنت
نظر یادت نره رفیق
#bts#army#fake#NAMJOON#BANGTAN#BTS#ARMY
۹.۹k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.