ایونا که یهو دستم کرفت کشید سمت خودش

ایونا :که یهو دستم کرفت کشید سمت خودش
کوک:اصلا خوشم نمیاد ازین جور دخترا ولی خودم رو تخت رامت میکنم

یونا:چی زر زر میکنی واسه خودت

کوک:دختر باید متانت داشته باشه بیبی(میندازتش رو تخت )

یونا : اخ کمرم

کوک :میشینه کنارش

یونا:دلیلی این رفتار چیه دیونه (عصبی با کمی بغض )

کوک: خودت میدونی بابات بفهمه چیکار کردی برات بد تموم میشه

یونا :خوب

کوک :یک هفته باهام میخوابی به حرفم گوش میدی تا چیزی به بابات نگم

یونا: چی مگه من زیر خواب توم

کوک : یقه لباس یونا رو میده پایین در حدی که سو *تینش معلوم شد

یونا :چیکار میکنی

کوک : این جای کبودی رو تر قوه هات احیانا جای میل سوخته نیست

یونا : خب بتوچه لقب لباسشو میده بالا

کوک:مطمعنم وقتی بابا ت بفهمه میمیری بدبخت پوزخند

یونا :هوفف باشه فقط یه خوابیدن ساده

خودم :فکر نکنم خواهرم ساده باشه 😂😂

کوک:از فردا شروع میشه ادرس عمارت برات میفرستم

یونا :مگه شمارمو داری

کوک :هوم (کراواتشو صاف میکنه و میره بیرون)

یونا :گگگگگگ
ریدم تو این شانس اوفف خدا یا از تخت پاشدم یقه لباس رو درست کردم مردک دستش خیلی سنگین بود بغض صدا مو درست کردم رفتم پایین که یهو ***

لایک باز نشر میکنی فرشته
دیدگاه ها (۲)

یونا :رفتم بالا که یهو صدا نو تیف گوشی اومد بازش کردم که نو...

یونا یهو روی پاهام یه دستی احساس کردم که داشت رون پام فشار ...

ویو یونا :یهو رفتم پایین که پسر عمم دیدم وای خدا این اینجا چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط