part88
#part88
مثه توام که انقدشجاعن که ازکشورشون وخانوادشون فرارمیکنن درست میگم+تویه کثافت ایناروازکجامیدونی _گفتم که من سایم هیچ کاری برام نشدنداره من حتی ازچیزایی خبردارم که تونمیدونی که یهوگوشیش زنگ خورد_الو.....خوبه وایسین اول ازصاحب خونه اجازشوبگیریموخندیدو روبه من گفت:اجازه هست واردخونتون بشیم یکم دختراروبترسونیم+چی میگی توکثافط اگع یه موازسره خواهرام کم بشه تیکه بزرگت گوشته خودم تیکه تیکت میکنم_وای چقدترسناک امدجلومو خم شد_ولی من عاشق دخترای تخس وحشیموگونمو بوسید+مرتیکه عوضی به چه حقی منوبوسیدی کثافط _اگه دخترخوبی نباشی میتونم کارای دیگه ایم بکنم شایدکاری که هنوزجونگکوکم نتونسته بات بکنه درست میگم+توغلط میکنی عوضی فقط بگوچی میخوای دست ازسرمون برداری_چیززیادی نمیخوام فقط میخوام رابطتون بااعضاتموم بشه همتون بعدشم شایدیه کیس بهترپیداکردین مثلا مثه من مگه ن_توفکرکردی میتونی جای اونو برام بگیری بیچاره مگه توخوابت ببینی حتی اگه ازش جداهم بشم حتی اگه تواخرین مردتودنیاباشی بازم باهات نمیمونم_همین که فهمیدی بایدازش جدابشی برای الان کافیه بقیشوبازمان میریم جلوبعدم به پشت خطیه گف:عملیات کنسله برگردینوقطع کردامشب که اینجامهمونی حالامیتونی امشبوکنارمن رویه همین تخت بخوابی یاتاصبح به همین صندلی بسته باشی کدومشومیخوای همممم+فکرکردی کنارتوروانتخاب میکنم طفلی_اوکی حالاهی دربروفلا کاریت ندارم ولی دفعه هایه بعددیگه این خبرانیست+بشین منتظرشایداونروزبیادکه صدایه گوشیه من امد_هی یادت نره که میتونم زندگیشونو بگیرم یه جوری حرف میزنی که نگران نشنو کسیوخبرنکنن فهمیدی سرموبه معنی اره تکون دادم یه بارکه قطع شددوباره که زنگ زدن وصلش کردوبهشون گفتم که پیش میام تابهش کمک کنم تاصبح نتونستم پلک روهم بزارم اون مرتیکه گاوکه گرفت تخت خوابیدمنم تویع تاریکیه اتاق اشک میریختم ازغمی که ازاین به بعدقراربودتنهایی به دوش بکشم قراربودقلبموبزارم زیرپام تا صداش درنیاد که یه وقت کسی بشنوه مثله همیشه ولی چرااین منم که همیشه بایدازچیزایی که میخوام به خاطرخوش بختیشون بگذرم ولی اشکالی نداره این کاربرای سلامتیه کساییه که دوسشون دارم مهم نیس عادت میکنم......کوک
ازبعداونروزنتونستم زیادرستاروببینم بددلم تنگ بودامروزتویه خیابون یه بچه گربه دیدم نزدیک بودماشینابزنن بهش دلم طاقت نیوورددویدموبغلش کردم تاامدم برم اونطرف یه ماشین ازکنارم ردشدیه لحظه فکرکردم مردم دیگه ولی خداروشکرچیزی نشد+هووف خوابم نمیبره فردابایدحتمابتونم بغلش کنم وگرنه دیونه میشم عه خب دلم تنگشده براش چندروزه زیادندیدمش امروزحتما میرم ببینمش
مثه توام که انقدشجاعن که ازکشورشون وخانوادشون فرارمیکنن درست میگم+تویه کثافت ایناروازکجامیدونی _گفتم که من سایم هیچ کاری برام نشدنداره من حتی ازچیزایی خبردارم که تونمیدونی که یهوگوشیش زنگ خورد_الو.....خوبه وایسین اول ازصاحب خونه اجازشوبگیریموخندیدو روبه من گفت:اجازه هست واردخونتون بشیم یکم دختراروبترسونیم+چی میگی توکثافط اگع یه موازسره خواهرام کم بشه تیکه بزرگت گوشته خودم تیکه تیکت میکنم_وای چقدترسناک امدجلومو خم شد_ولی من عاشق دخترای تخس وحشیموگونمو بوسید+مرتیکه عوضی به چه حقی منوبوسیدی کثافط _اگه دخترخوبی نباشی میتونم کارای دیگه ایم بکنم شایدکاری که هنوزجونگکوکم نتونسته بات بکنه درست میگم+توغلط میکنی عوضی فقط بگوچی میخوای دست ازسرمون برداری_چیززیادی نمیخوام فقط میخوام رابطتون بااعضاتموم بشه همتون بعدشم شایدیه کیس بهترپیداکردین مثلا مثه من مگه ن_توفکرکردی میتونی جای اونو برام بگیری بیچاره مگه توخوابت ببینی حتی اگه ازش جداهم بشم حتی اگه تواخرین مردتودنیاباشی بازم باهات نمیمونم_همین که فهمیدی بایدازش جدابشی برای الان کافیه بقیشوبازمان میریم جلوبعدم به پشت خطیه گف:عملیات کنسله برگردینوقطع کردامشب که اینجامهمونی حالامیتونی امشبوکنارمن رویه همین تخت بخوابی یاتاصبح به همین صندلی بسته باشی کدومشومیخوای همممم+فکرکردی کنارتوروانتخاب میکنم طفلی_اوکی حالاهی دربروفلا کاریت ندارم ولی دفعه هایه بعددیگه این خبرانیست+بشین منتظرشایداونروزبیادکه صدایه گوشیه من امد_هی یادت نره که میتونم زندگیشونو بگیرم یه جوری حرف میزنی که نگران نشنو کسیوخبرنکنن فهمیدی سرموبه معنی اره تکون دادم یه بارکه قطع شددوباره که زنگ زدن وصلش کردوبهشون گفتم که پیش میام تابهش کمک کنم تاصبح نتونستم پلک روهم بزارم اون مرتیکه گاوکه گرفت تخت خوابیدمنم تویع تاریکیه اتاق اشک میریختم ازغمی که ازاین به بعدقراربودتنهایی به دوش بکشم قراربودقلبموبزارم زیرپام تا صداش درنیاد که یه وقت کسی بشنوه مثله همیشه ولی چرااین منم که همیشه بایدازچیزایی که میخوام به خاطرخوش بختیشون بگذرم ولی اشکالی نداره این کاربرای سلامتیه کساییه که دوسشون دارم مهم نیس عادت میکنم......کوک
ازبعداونروزنتونستم زیادرستاروببینم بددلم تنگ بودامروزتویه خیابون یه بچه گربه دیدم نزدیک بودماشینابزنن بهش دلم طاقت نیوورددویدموبغلش کردم تاامدم برم اونطرف یه ماشین ازکنارم ردشدیه لحظه فکرکردم مردم دیگه ولی خداروشکرچیزی نشد+هووف خوابم نمیبره فردابایدحتمابتونم بغلش کنم وگرنه دیونه میشم عه خب دلم تنگشده براش چندروزه زیادندیدمش امروزحتما میرم ببینمش
۵.۲k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.