ویو ات
ویو ات
با خوردن نور خورشید به چشمام بیدار شدم و رفتم دستشویی *توی پارک*و بعد مجبور شدم دنبال کار بگردم بعد از یک هفته گشتن تونستم یدونه کار توی کافه پیدا کنم که جای خواب هم داشت
یک ماه بعد
ویو نامجون
الان یک ماهی شده که عزیز دردونم. نیستش خسته شدم بدون اون نمیتونم چند وقتی بود از خونه بیرون نیومده بودم و چند تا قرارداد رو انجام نداده بودم ولی امروز حتما باید یه قرار داد رو انجام بدم لوکیشن قرار داد برام فرستاده شده بود اماده شدم و به مکان قرار رفتم وارد کافه شدم و نشستم
..: جناب چی میل دارید؟
راوی
نامجون ی باشنیدن صدا سرشو بلند میکنه.....
میدونم خیلی بد نوشتم تازگیا هیچ چیز به ذهنم نمیاد ببخشید🥺
شرایط ۱۵لایک ۱۵کامنت ❤❤
با خوردن نور خورشید به چشمام بیدار شدم و رفتم دستشویی *توی پارک*و بعد مجبور شدم دنبال کار بگردم بعد از یک هفته گشتن تونستم یدونه کار توی کافه پیدا کنم که جای خواب هم داشت
یک ماه بعد
ویو نامجون
الان یک ماهی شده که عزیز دردونم. نیستش خسته شدم بدون اون نمیتونم چند وقتی بود از خونه بیرون نیومده بودم و چند تا قرارداد رو انجام نداده بودم ولی امروز حتما باید یه قرار داد رو انجام بدم لوکیشن قرار داد برام فرستاده شده بود اماده شدم و به مکان قرار رفتم وارد کافه شدم و نشستم
..: جناب چی میل دارید؟
راوی
نامجون ی باشنیدن صدا سرشو بلند میکنه.....
میدونم خیلی بد نوشتم تازگیا هیچ چیز به ذهنم نمیاد ببخشید🥺
شرایط ۱۵لایک ۱۵کامنت ❤❤
- ۷.۵k
- ۰۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط