پارت ۱
#دانشجوی شیطون_ استاد مجنون
این رمان درمورد مهگل امینی هست که دانشجو رشته دندانپزشکی هست این خانوم در سن 14 سالگی با اقای برسام راد دوست میشه و طی یه اتفاقاتی با هم کات میکنن و حالا به طور غیر منتظره همو میبینن و.........
مهگل:پوفف ول کن هلنا من اصلا نمیخوام بیام دانشگاه
هلنا. مهگل پاشو دیگه اه ترم جدید امروز شروع میشه دیر میرسیم
پاشدم و نگاش کردم که ابرویی بالا انداخت و گفت من پیش خالم(به مامان من میگفت خاله) لباسات بپوش بیا
وقتی رفت بیرون رفتم تو دسشویی بعد کارای لازم مسواک زدم اومدم بیرون یه مانتو بادمجونی خوشکل و یه شلوار لی مشکی و مقنعه مشکی پوشیدم و نیم بوت بادمجونیم رو از داخل کمدم در اوردم جلو میز ارایشم نشستم و به خودم نگاه کردم من مهگل امینی دانشجو ترم 2 دندان پزشکی شیراز هستم 21 سالمه و چهره جذابی ندارم ولی زشت هم نیستم چشم هایی شکلاتی که همه میگن سگ داره و بینی که عمل شده ولی معلوم نیست که عمل شده لبایی خوش حالت با موهای پر کلاغی. وضع مالی خونوادمون عالی نیست متوسط رو به بالا هستیم به ساعت نگاه کردم 15 دقیقه گذشته بود سریع یه خط چشم کشیدم و یه برق لب زدم و کیفمو بوتمو برداشتم رفتم پایین
هلیا بهم نگاه کرد و لبخند زد رفتم لپ مامان فاطمم رو بوسیدم و گفتم سلااام
گفت سلام خواب الو جون
تک خنده ای کردم و گفتم مهلا و محیا کجان گفت خوابن مهلا خواهرم بود که 19 سالش بود و محیا 12 سالش بود
سریع یه لقمه خوردم و با هلیا رفتیم سمت ماشین گفتم با چی اومدی گفت تاکسی تک خنده ای کردم و با ریموت ماشین سی اچ ارم رو باز کردم و سوار ماشین شدیم به سمت دانشگاه
این رمان درمورد مهگل امینی هست که دانشجو رشته دندانپزشکی هست این خانوم در سن 14 سالگی با اقای برسام راد دوست میشه و طی یه اتفاقاتی با هم کات میکنن و حالا به طور غیر منتظره همو میبینن و.........
مهگل:پوفف ول کن هلنا من اصلا نمیخوام بیام دانشگاه
هلنا. مهگل پاشو دیگه اه ترم جدید امروز شروع میشه دیر میرسیم
پاشدم و نگاش کردم که ابرویی بالا انداخت و گفت من پیش خالم(به مامان من میگفت خاله) لباسات بپوش بیا
وقتی رفت بیرون رفتم تو دسشویی بعد کارای لازم مسواک زدم اومدم بیرون یه مانتو بادمجونی خوشکل و یه شلوار لی مشکی و مقنعه مشکی پوشیدم و نیم بوت بادمجونیم رو از داخل کمدم در اوردم جلو میز ارایشم نشستم و به خودم نگاه کردم من مهگل امینی دانشجو ترم 2 دندان پزشکی شیراز هستم 21 سالمه و چهره جذابی ندارم ولی زشت هم نیستم چشم هایی شکلاتی که همه میگن سگ داره و بینی که عمل شده ولی معلوم نیست که عمل شده لبایی خوش حالت با موهای پر کلاغی. وضع مالی خونوادمون عالی نیست متوسط رو به بالا هستیم به ساعت نگاه کردم 15 دقیقه گذشته بود سریع یه خط چشم کشیدم و یه برق لب زدم و کیفمو بوتمو برداشتم رفتم پایین
هلیا بهم نگاه کرد و لبخند زد رفتم لپ مامان فاطمم رو بوسیدم و گفتم سلااام
گفت سلام خواب الو جون
تک خنده ای کردم و گفتم مهلا و محیا کجان گفت خوابن مهلا خواهرم بود که 19 سالش بود و محیا 12 سالش بود
سریع یه لقمه خوردم و با هلیا رفتیم سمت ماشین گفتم با چی اومدی گفت تاکسی تک خنده ای کردم و با ریموت ماشین سی اچ ارم رو باز کردم و سوار ماشین شدیم به سمت دانشگاه
۷.۸k
۰۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.