گرچه پیش رو

‌گرچه پیشِ رو
بی تابی گام است وُ
تاریکیِ راهی بی نشان
و پسینِ این ظلمت
تابِ نفس بریدگی
اما بُگذار
دست بر انگشتانِ تو سایم
تا با نور بیعتی دوباره سازم
#عارف_اخوان
دیدگاه ها (۳)

نغز شعر هایت همچون ترنمی زیبا برایم اشناست ومی نوازم به نام ...

گر نباشد هر دو عالم گو مباشتو تمامی با توام تنها خوش است #عط...

‌باور ڪنتو را پنهان خواهمـ کرددر آنچه ڪه نوشته‌امـدر نقاشی‌ه...

تا می‌آیم بگویم دوستت دارمدریا می‌آیدرَدِ پایِ سپیده دم را پ...

🌿بخش ۶۰ - بیماری جهل و نادانی 🌿جهان پر از نور و حکمت است، ام...

دعای خیر برای دوست«خدایا…در این صبح جمعه، دل دوستانم را لبری...

خدا، صدای من را بشنو، در این سکوت عمیق، گام می‌زنم گم‌شده،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط