چه زمستان غمانگیزی خواهدشد
چه زمستان غمانگیزی خواهدشد!
هنگامیکه از همان ابتدایش ندای نیامدنت به گوش رسیده و از فرقسر تا اعماق قلبی که هنوز برای تو میتپد در سوز سرمای نبودنت به خود میپیچد.
زمستانی که درتب ثانیههای بیتو میسوزد و
روزهایش شبیه گیسوان سپیدم شده است و
شب هایش تا طلوع سحر در تاریکی خیالات میگذرد...
در انتظاری بیهوده
برای بازگشتی محال
روبهروی فانوس قندیل بستهی عشق نشسته ام
تا شاید معجزه ایی رخ بدهد
و با آمدنت
شکوفهی قلبم قبل از بهار جوانه بزند!
هنگامیکه از همان ابتدایش ندای نیامدنت به گوش رسیده و از فرقسر تا اعماق قلبی که هنوز برای تو میتپد در سوز سرمای نبودنت به خود میپیچد.
زمستانی که درتب ثانیههای بیتو میسوزد و
روزهایش شبیه گیسوان سپیدم شده است و
شب هایش تا طلوع سحر در تاریکی خیالات میگذرد...
در انتظاری بیهوده
برای بازگشتی محال
روبهروی فانوس قندیل بستهی عشق نشسته ام
تا شاید معجزه ایی رخ بدهد
و با آمدنت
شکوفهی قلبم قبل از بهار جوانه بزند!
- ۱۰.۹k
- ۱۷ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط