پارت اول
#پارت_اول
شب تقریبا ساعتای 3 و نیم بود که داشتم مانگا میخوندم مانگای مورد علاقه ام "زندگی سخت یک برده" خیلی باحاله چون یائویی اِ
و خیلی دوسش دارم
همین جور بر عکس روی تختم (پا هاش به سمت بالشتش بود) و به شکم خوابیده بود وداشتم میخوندم و لذت می بردم (یک خنده شیطانی از همون اول مانگا روی لباش بود)
کم کم به اخرای مانگا نزدیک میشدم که....اصلا نفهمیدم چجوری خوابم برد
(تعریف خواب میساکی)
میساکی : گورل مطمعنی که اینجا جای مناسبی برای خرید برده است؟
(کاملا درست متوجه شدید داره خواب مانگایی که خونده رو می بینه -_- )
گورل : بله آقا...
میساکی: بریم داخل
داخل بازار سیاه میشن (جایی که برده می فروشن) همه جا تاریکه و عده زیادی برای خرید برده اومدن
میساکی نزدیک تر میره و میبینه دارن برای یک آجین(نیمه انسان نیمه حیوان)قیمت میگذارن تا ببینن کی این آجین رو می خره
فروشنده:خب خب بیاین قیمت گذاری رو از 40 میلیون شروع می کنیم
-46 میلیون...
_49 میلیون...
+ ۴۹ ونیم میلیون...
میساکی نگاهش به اون آجین دوخته شده
گورل : سرورم...
-همین رو بر میدارم....
گورل : امر امر شماست...
-50 میلیون...
میساکی : 60میلیون....
فروشنده : واو اینجا یک پیشنهاد جالب داریم....60 میلیون...60 میلیون....کسی دیگه ای نیست؟
(همه در حال جر و بحث بودن و آجینی که توی قفس بود و سرش رو پایین انداخته بود سرش رو به سمت بالا آورد و میساکی رو دید) (اون آجین لایتو-سان تشریف دارن-_-) (در ضمن تمام لباساش پاره پوره است )
-63 میلیون..
میساکی : 67 میلیون
-67 و نیم میلیون...
میساکی : 90 میلیون..
صدای همه قطع شد
فروشنده : 90 میلیون...90 میلیون...کس دیگه ای نیست؟....فروخته شد به شماره 145...به قیمت90 میلیون...خب بریم سراغ بعدی....
چند تا کارگر اومدن و لایتو-سان رو که توی قفس بود به اتاق مخصوص معاملات بردن
میساکی هم راهی همون جا شد پرده رو کنار زد و وارد شد
وارد که شد درست دیوار روبه رو اش قفس لایتو-سان بود و لایتو-سان با دیدن میساکی یه ترس خاصی تو چشاش موج زدو سریع سرش رو انداخت پایین
#پارت_اول#رمان#زندگی_سخت_یک_برده#عاشقان_شیطانی#یائویی#انیمه#فوجوشی
شب تقریبا ساعتای 3 و نیم بود که داشتم مانگا میخوندم مانگای مورد علاقه ام "زندگی سخت یک برده" خیلی باحاله چون یائویی اِ
و خیلی دوسش دارم
همین جور بر عکس روی تختم (پا هاش به سمت بالشتش بود) و به شکم خوابیده بود وداشتم میخوندم و لذت می بردم (یک خنده شیطانی از همون اول مانگا روی لباش بود)
کم کم به اخرای مانگا نزدیک میشدم که....اصلا نفهمیدم چجوری خوابم برد
(تعریف خواب میساکی)
میساکی : گورل مطمعنی که اینجا جای مناسبی برای خرید برده است؟
(کاملا درست متوجه شدید داره خواب مانگایی که خونده رو می بینه -_- )
گورل : بله آقا...
میساکی: بریم داخل
داخل بازار سیاه میشن (جایی که برده می فروشن) همه جا تاریکه و عده زیادی برای خرید برده اومدن
میساکی نزدیک تر میره و میبینه دارن برای یک آجین(نیمه انسان نیمه حیوان)قیمت میگذارن تا ببینن کی این آجین رو می خره
فروشنده:خب خب بیاین قیمت گذاری رو از 40 میلیون شروع می کنیم
-46 میلیون...
_49 میلیون...
+ ۴۹ ونیم میلیون...
میساکی نگاهش به اون آجین دوخته شده
گورل : سرورم...
-همین رو بر میدارم....
گورل : امر امر شماست...
-50 میلیون...
میساکی : 60میلیون....
فروشنده : واو اینجا یک پیشنهاد جالب داریم....60 میلیون...60 میلیون....کسی دیگه ای نیست؟
(همه در حال جر و بحث بودن و آجینی که توی قفس بود و سرش رو پایین انداخته بود سرش رو به سمت بالا آورد و میساکی رو دید) (اون آجین لایتو-سان تشریف دارن-_-) (در ضمن تمام لباساش پاره پوره است )
-63 میلیون..
میساکی : 67 میلیون
-67 و نیم میلیون...
میساکی : 90 میلیون..
صدای همه قطع شد
فروشنده : 90 میلیون...90 میلیون...کس دیگه ای نیست؟....فروخته شد به شماره 145...به قیمت90 میلیون...خب بریم سراغ بعدی....
چند تا کارگر اومدن و لایتو-سان رو که توی قفس بود به اتاق مخصوص معاملات بردن
میساکی هم راهی همون جا شد پرده رو کنار زد و وارد شد
وارد که شد درست دیوار روبه رو اش قفس لایتو-سان بود و لایتو-سان با دیدن میساکی یه ترس خاصی تو چشاش موج زدو سریع سرش رو انداخت پایین
#پارت_اول#رمان#زندگی_سخت_یک_برده#عاشقان_شیطانی#یائویی#انیمه#فوجوشی
۷.۳k
۲۸ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.