تک پارتی جیمین
تکپارتی جیمین
‹ولی ما فقط قرار بود دوست باشیم›
ویو ا/ت همینجوری داشتم توی خیابون های سئول قدم میزدم
حوصلم سر رفته بود
من دوستی نداشتم و خانواده ام خارج کشورن
تنها زندگی میکنم
هعی مثلا فردا تولدمه.. مطمئنا هیچ کس یادش نیست ولی خودم که یادمه
رفتم داخل مغازه شیرینی فروشی
که دیدم یه پسر کیوت و جذاب داره کیک درست میکنه
رفتم جلو و لبخندی زدم و سلام کردیم
جیمین : سلام..بفرمایید چه سفارشی دارید ؟
*ا/ت توی ذهنش : عرررررررر تا حالا توس عمرم ی پسر به این کیوتی ندیده بودم
ا/ت : عاممم..بله..من ازون مدل کیک میخوام
و با دستم به سمتش اشاره کردم
جیمین : باشه واسه چه زمانی میخواین ؟
ا/ت : واسه فردا
جیمین : روی کیک چی بنویسم ؟
ا/ت : بنویسید ( تنها ترینم دختر دنیا تولدت مبارک)
جیمین : چشم
ا/ت ممنون
جیمین : راستی من کیک رو با پیک میارم میشه آدرس خونه تون رو بنویسید؟
ا/ت : باشه و آدرس رو به کاغذی که جیمین داد ، نوشتم
جیمین : خدانگهدار
ا/ت : خدانگهدار
( پرس زمانی به فردا )
منتظر بودم که کیک رو بیاره
ویو جیمین : واییی سفارش اون دختره رو یادم رفتتتتتتتتتت سریع از مغازه بیرون اومدم و به سمت آدرس راع افتادم
خوشبختانه چون بارون اومده بود ، خیابونا خلوت بود و برای همین زود رسیدم
زنگ در رو زدم
ا/ت اومد در رو باز کرد
خیلی خوشگل شده بود
ا/ت : سلام
جیمین : سلام ببخشید بابت تاخیر سفارش ها خیلی زیاد بودن
ا/ت : مشکلی نیست ...لابد دست پختتون خیلی خوبه که مشتری زیاد داریم
جیمین : چی بگم والا بعضیا همینو میگم
و کیک رو دادم به سمت ا/ت
ویو ا/ ت
* توی ذهنش : وویی چقدر مودبهههههههه و مهربونههههیمسمسویمچییوی
ا/ت : ..عام..آقای..؟
جیمین : پارک هستم .. پارک جیمین
ا/ت : خوشبختم منم ا/ت هستم
جیمین : خوشبختم.. امیدوارم شما هم مشتری ثابت من بشین
ا/ت : حتما چرا که نه
..میگم.اگه باهاشون غیر رسمی حرف بزنم ایرادی نداره؟
جیمین : نه ایرادی نداره
ا/ت : پس جیمین دوست من میشی ؟
جیمین : چرا که نه ا/ت ؟
ا/ت : واقعااااااا
من فردا میام پیشت
جیمین : منتظرم
و باهم خداحافظی کردن
( پرش زمانی به فردا )
به سمت مغازه ب جیمین راه افتادم
کیکش خیلی خوشمزه بود حتی از منم بهتر درست میکرد
وارد مغازه شدم ..که دیدم
به طور خیلی کیوتی سرشو گذاشته بود روی میز و خوابش برده بود
دلم براش غش کرد
رفتم سمتش ولی دلم نمیومد بیدارش کنم..رفتم نشستم کنارش و قشنگ آنالیزش کردم
چشمای کوچیک و کیوت
بینی کوچیک
لب های پفکی
پوست صورت خیلی سفید
فک نیز
وایییییی اصن صورتش رویایی بود لاناتی
همینجوری داشتم نگاهش میکردم که تموم خورد و بیدار شد
ببخشید میتونم بد شده
این اولین تکپارتیمه
‹ولی ما فقط قرار بود دوست باشیم›
ویو ا/ت همینجوری داشتم توی خیابون های سئول قدم میزدم
حوصلم سر رفته بود
من دوستی نداشتم و خانواده ام خارج کشورن
تنها زندگی میکنم
هعی مثلا فردا تولدمه.. مطمئنا هیچ کس یادش نیست ولی خودم که یادمه
رفتم داخل مغازه شیرینی فروشی
که دیدم یه پسر کیوت و جذاب داره کیک درست میکنه
رفتم جلو و لبخندی زدم و سلام کردیم
جیمین : سلام..بفرمایید چه سفارشی دارید ؟
*ا/ت توی ذهنش : عرررررررر تا حالا توس عمرم ی پسر به این کیوتی ندیده بودم
ا/ت : عاممم..بله..من ازون مدل کیک میخوام
و با دستم به سمتش اشاره کردم
جیمین : باشه واسه چه زمانی میخواین ؟
ا/ت : واسه فردا
جیمین : روی کیک چی بنویسم ؟
ا/ت : بنویسید ( تنها ترینم دختر دنیا تولدت مبارک)
جیمین : چشم
ا/ت ممنون
جیمین : راستی من کیک رو با پیک میارم میشه آدرس خونه تون رو بنویسید؟
ا/ت : باشه و آدرس رو به کاغذی که جیمین داد ، نوشتم
جیمین : خدانگهدار
ا/ت : خدانگهدار
( پرس زمانی به فردا )
منتظر بودم که کیک رو بیاره
ویو جیمین : واییی سفارش اون دختره رو یادم رفتتتتتتتتتت سریع از مغازه بیرون اومدم و به سمت آدرس راع افتادم
خوشبختانه چون بارون اومده بود ، خیابونا خلوت بود و برای همین زود رسیدم
زنگ در رو زدم
ا/ت اومد در رو باز کرد
خیلی خوشگل شده بود
ا/ت : سلام
جیمین : سلام ببخشید بابت تاخیر سفارش ها خیلی زیاد بودن
ا/ت : مشکلی نیست ...لابد دست پختتون خیلی خوبه که مشتری زیاد داریم
جیمین : چی بگم والا بعضیا همینو میگم
و کیک رو دادم به سمت ا/ت
ویو ا/ ت
* توی ذهنش : وویی چقدر مودبهههههههه و مهربونههههیمسمسویمچییوی
ا/ت : ..عام..آقای..؟
جیمین : پارک هستم .. پارک جیمین
ا/ت : خوشبختم منم ا/ت هستم
جیمین : خوشبختم.. امیدوارم شما هم مشتری ثابت من بشین
ا/ت : حتما چرا که نه
..میگم.اگه باهاشون غیر رسمی حرف بزنم ایرادی نداره؟
جیمین : نه ایرادی نداره
ا/ت : پس جیمین دوست من میشی ؟
جیمین : چرا که نه ا/ت ؟
ا/ت : واقعااااااا
من فردا میام پیشت
جیمین : منتظرم
و باهم خداحافظی کردن
( پرش زمانی به فردا )
به سمت مغازه ب جیمین راه افتادم
کیکش خیلی خوشمزه بود حتی از منم بهتر درست میکرد
وارد مغازه شدم ..که دیدم
به طور خیلی کیوتی سرشو گذاشته بود روی میز و خوابش برده بود
دلم براش غش کرد
رفتم سمتش ولی دلم نمیومد بیدارش کنم..رفتم نشستم کنارش و قشنگ آنالیزش کردم
چشمای کوچیک و کیوت
بینی کوچیک
لب های پفکی
پوست صورت خیلی سفید
فک نیز
وایییییی اصن صورتش رویایی بود لاناتی
همینجوری داشتم نگاهش میکردم که تموم خورد و بیدار شد
ببخشید میتونم بد شده
این اولین تکپارتیمه
۹.۴k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.