★secret mafia★
★secret mafia★
★تکپارتی★
موضوع: وقتی هم خانه ات بود و اون...
شخصیت ها:ا/ت.جونگکوک.
علامت:ا/ت.+. جونگکوک._
معرفی شخصیت ها:
جعون جونگکوک 36 سالشه ایدل معروف و
توی گروه Bts هست و یه شغل مخفی داره
که تا حالا کسی نشنیده و ندیده ازش بخاطر
اینکه با اعضا آمدن پاریس یه خانه گرفته چون
دختره پولش زیاد نمیرسیده اجازه میده که
باهاش هم خانه باشه تا خانه جور کنه دختره
پارک ا/ت 20 سالشه جدیدن بخاطر اینکه با
جونگکوک زندگی میکنه آرمی ها شایعه کردن
رلشه ولی نیست و خیلی مشکوکه به جونگکوک
ویو ا/ت
من یه هم خانه پیدا کردم خیلی اقاعه
محترمی هستن و خیلی خوشتیپ جذاب
هست ولی شبا دیر میاد خانه بهم میگه که
کار کمپانی داره ولی من از اونجایی میدانم
کار کمپانی تموم شده همه اعضا رفتن کره
بجز جونگکوک امشب خوابم نمیبرد رفتم
توی پذیرایی چراغ رو خاموش کردم فقط
نور تلویزیون بود که صدای در اومد جونگکوک
کلید انداخت بود در که بیاد تو وقتی از در آمد
پیراهن سفیدش خونی بود با دستاش من
همیشه وقتی میآمد خانه خواب بودم فکر کنم
هر شب اینطوری میاد خیلی ترسیدم فکر کردم
بلایی سر خودش آمده پس رفتم جلوش گفتم
+:واییی خوبین آقای جعون چرا خونی هستین
_:(هول شده و تعجب کرده)چی..هاا..آها
هیچی نیست چرا نخوابیدی +:خوابم نبرد
_:آها این هیچی نیس با اعضا شوخی کردیم
مشروب ریختن روم اره +:ولی بوی خون میاد
_:خون؟؟منکه هیچی حس نمیکنم برو بخواب
خوابت میاد+:باشه خیلی مشکوک شده بودم
پس فردا صبح زود بیدار شدم و تحقیبش
کردم رفت یه محله که مواد فروشا خلافکار
اونجان یه جا وایساد و بادیگارد های زیادی
جلو در اون مکان بودن در براش باز کردن و
رفت توی خانه از ماشین آمدم پایین یواش
یواش رفتم میخواستم از در برم که بادیگاردها
جلو در بودن پس از پنجره میرم رفتم و
گوشیم در اومدم که جونگکوک دیدم روی
صندلی نشسته و یکی جلوش نشسته و التماس
میکرد
_:تو باید بمیری که ادب شی
؟:نه ارباب بخدا زن بچه دارم غلط کردم
_:به منم ربطی ندارع میخواستی اون کار کع
گفتم بکنی
؟:آخه نمیشه من کاری کنم ا/ت با شما ازدواج
کنه
_:هوی بفهم چه میگی
؟:ببخشید خانوم پارک ا/ت
_:دیگ داری کفریم میکنیاااا(عربده)
؟: گوه خوردم خانوم جعون ا/ت
_:آفرین من نمیدونم باید کاری کنی...
داشت حرف میزد منم فیلم میگرفتم که
گوشیم زنگ خورد سریع جمع کردم و رفتم
_: اون کی بود جاسوس اونو بگیرین
؟:چشم ارباب
با تمام توانم میدیدم وقت نبود سوار ماشینم
شوم پس میدویدم که به کوچه بم بست
خوردم چون تاریک بود تاریکی صورتم رو
پوشانده بود
_:خانوم محترم اون گوشیت بده
جونگکوک آمد جلو تر کن صورتم دید
_:اووو بیب تو اینجا چیکار میکنی
+:نزدیک بشی اونو به پلیس و آرمی ها
نشان میدم گوشیم بهش نشان داد
★تکپارتی★
موضوع: وقتی هم خانه ات بود و اون...
شخصیت ها:ا/ت.جونگکوک.
علامت:ا/ت.+. جونگکوک._
معرفی شخصیت ها:
جعون جونگکوک 36 سالشه ایدل معروف و
توی گروه Bts هست و یه شغل مخفی داره
که تا حالا کسی نشنیده و ندیده ازش بخاطر
اینکه با اعضا آمدن پاریس یه خانه گرفته چون
دختره پولش زیاد نمیرسیده اجازه میده که
باهاش هم خانه باشه تا خانه جور کنه دختره
پارک ا/ت 20 سالشه جدیدن بخاطر اینکه با
جونگکوک زندگی میکنه آرمی ها شایعه کردن
رلشه ولی نیست و خیلی مشکوکه به جونگکوک
ویو ا/ت
من یه هم خانه پیدا کردم خیلی اقاعه
محترمی هستن و خیلی خوشتیپ جذاب
هست ولی شبا دیر میاد خانه بهم میگه که
کار کمپانی داره ولی من از اونجایی میدانم
کار کمپانی تموم شده همه اعضا رفتن کره
بجز جونگکوک امشب خوابم نمیبرد رفتم
توی پذیرایی چراغ رو خاموش کردم فقط
نور تلویزیون بود که صدای در اومد جونگکوک
کلید انداخت بود در که بیاد تو وقتی از در آمد
پیراهن سفیدش خونی بود با دستاش من
همیشه وقتی میآمد خانه خواب بودم فکر کنم
هر شب اینطوری میاد خیلی ترسیدم فکر کردم
بلایی سر خودش آمده پس رفتم جلوش گفتم
+:واییی خوبین آقای جعون چرا خونی هستین
_:(هول شده و تعجب کرده)چی..هاا..آها
هیچی نیست چرا نخوابیدی +:خوابم نبرد
_:آها این هیچی نیس با اعضا شوخی کردیم
مشروب ریختن روم اره +:ولی بوی خون میاد
_:خون؟؟منکه هیچی حس نمیکنم برو بخواب
خوابت میاد+:باشه خیلی مشکوک شده بودم
پس فردا صبح زود بیدار شدم و تحقیبش
کردم رفت یه محله که مواد فروشا خلافکار
اونجان یه جا وایساد و بادیگارد های زیادی
جلو در اون مکان بودن در براش باز کردن و
رفت توی خانه از ماشین آمدم پایین یواش
یواش رفتم میخواستم از در برم که بادیگاردها
جلو در بودن پس از پنجره میرم رفتم و
گوشیم در اومدم که جونگکوک دیدم روی
صندلی نشسته و یکی جلوش نشسته و التماس
میکرد
_:تو باید بمیری که ادب شی
؟:نه ارباب بخدا زن بچه دارم غلط کردم
_:به منم ربطی ندارع میخواستی اون کار کع
گفتم بکنی
؟:آخه نمیشه من کاری کنم ا/ت با شما ازدواج
کنه
_:هوی بفهم چه میگی
؟:ببخشید خانوم پارک ا/ت
_:دیگ داری کفریم میکنیاااا(عربده)
؟: گوه خوردم خانوم جعون ا/ت
_:آفرین من نمیدونم باید کاری کنی...
داشت حرف میزد منم فیلم میگرفتم که
گوشیم زنگ خورد سریع جمع کردم و رفتم
_: اون کی بود جاسوس اونو بگیرین
؟:چشم ارباب
با تمام توانم میدیدم وقت نبود سوار ماشینم
شوم پس میدویدم که به کوچه بم بست
خوردم چون تاریک بود تاریکی صورتم رو
پوشانده بود
_:خانوم محترم اون گوشیت بده
جونگکوک آمد جلو تر کن صورتم دید
_:اووو بیب تو اینجا چیکار میکنی
+:نزدیک بشی اونو به پلیس و آرمی ها
نشان میدم گوشیم بهش نشان داد
۲۵.۳k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.