جونگ کوک خونه برگشت ...
جونگ کوک خونه برگشت ...
- هاه خدا ! جین خستم کرد . ا/ت اومدم خونه ! شامم
بیرون خوردم . تو چیزی خوردی ؟ ... آمممم ا/ت ؟ کجایی ؟
در اتاق چرا بازه ؟ ( منو خوابیده دید ) پس بلاخره با یه
دلیلی اومد . بذار پیشش بخوابم .
جونگ کوک لباسش و پوشید و بدون پیراهن اومد پیشم
خوابید . از پشت منو بقل کرد و به واشکی دستشو زیر
پیراهنم برد و شکمم و مالش داد .
- هاه ! حس خوبیه ... لعنتی دیگه تحمل ندارم .
دستش و بالا بالاتر میبرد و نزدیک سینم کرد . داشت به
اونم دست میزد که توی خواب طرفش برگشتم و چشمام و
باز کردم . جلوم جونگ کوک و دیدم که بهم زل زده بود .
وقتی دیدم دستش توی پیراهنمه ، چشمام درشت شد .
جونگ کوکم همینطور نگام میکرد .
- چی شد که اومدی ؟ دلت الان میخواست ؟
+ جـ ... جـ ... جونگ کوک ؟ چرا دستت توی پیراهنمه ؟
- داشتم لمست میکردم تا شروعش کنم .
+ ( از جام پریدم . ) چی ؟ بدون اجازه من ؟
نمی دونستم که شبا بدون لباس زیر میخوابی .
+ ( سرخ شدم ) یعنی ...
- نگران نباش . دستش نزدم .
+ دیگه این کار و نکن.
- ( پا شد ) خب به هر حال فردا انجامش میدیم .
+ یاااااا ! گفتم در موردش حرف نزن .
- هه هه بیب ! اینقدر نترس چون تا فردا شدنی میشه .
و بعد از این اتفاق سنگین به اتاقامون برگشتیم .
فردا ...
- سلام عزیزم !
+ سلام ... آمممم چیه ؟ چرا لبخند میزنی ؟
- هیچی . دارم فکر میکنم که امروز چجوری انجامش بدم .
+ خب ... خب که چی ؟
- ( نزدیک گوشم اومد. ) به ددیت سلام بگو !
و بازم پوزخندی نصیبم کرد و منم یه هل دادم اونو . اما باز
اومد نزدیک و دستش و دور کمرم حلقه کرد .
+ برو بذار توی حال خودم باشم !
- امشب زیر من باید توی حال خودت باشی . میخوام بهم
لذت بدی ! هاه تصورش برام شیرینه !
تپش قلب آووردم و چشمام و بستم . جونگ کوک کم کم
اومد و شروع کرد به مکیدن گردنم .
- خیلی بهم لذت میده ا/ت ! گردنت خیلی شیرینه . هاه !
+ جونگ کوک ! ... داری ... حالمو ... بهم میزنی !
دستش و کم کم آورد روی سینم و اونا رو فشار داد .
- وای چه لذتی ! میخوام زود تر انجامش بدم . ا/ت بیشتر
وسوسم کردی .
+ جونگ کوک . دردم میاد ... الان انجامش نده . خواهش!
- هاه خدا ! جین خستم کرد . ا/ت اومدم خونه ! شامم
بیرون خوردم . تو چیزی خوردی ؟ ... آمممم ا/ت ؟ کجایی ؟
در اتاق چرا بازه ؟ ( منو خوابیده دید ) پس بلاخره با یه
دلیلی اومد . بذار پیشش بخوابم .
جونگ کوک لباسش و پوشید و بدون پیراهن اومد پیشم
خوابید . از پشت منو بقل کرد و به واشکی دستشو زیر
پیراهنم برد و شکمم و مالش داد .
- هاه ! حس خوبیه ... لعنتی دیگه تحمل ندارم .
دستش و بالا بالاتر میبرد و نزدیک سینم کرد . داشت به
اونم دست میزد که توی خواب طرفش برگشتم و چشمام و
باز کردم . جلوم جونگ کوک و دیدم که بهم زل زده بود .
وقتی دیدم دستش توی پیراهنمه ، چشمام درشت شد .
جونگ کوکم همینطور نگام میکرد .
- چی شد که اومدی ؟ دلت الان میخواست ؟
+ جـ ... جـ ... جونگ کوک ؟ چرا دستت توی پیراهنمه ؟
- داشتم لمست میکردم تا شروعش کنم .
+ ( از جام پریدم . ) چی ؟ بدون اجازه من ؟
نمی دونستم که شبا بدون لباس زیر میخوابی .
+ ( سرخ شدم ) یعنی ...
- نگران نباش . دستش نزدم .
+ دیگه این کار و نکن.
- ( پا شد ) خب به هر حال فردا انجامش میدیم .
+ یاااااا ! گفتم در موردش حرف نزن .
- هه هه بیب ! اینقدر نترس چون تا فردا شدنی میشه .
و بعد از این اتفاق سنگین به اتاقامون برگشتیم .
فردا ...
- سلام عزیزم !
+ سلام ... آمممم چیه ؟ چرا لبخند میزنی ؟
- هیچی . دارم فکر میکنم که امروز چجوری انجامش بدم .
+ خب ... خب که چی ؟
- ( نزدیک گوشم اومد. ) به ددیت سلام بگو !
و بازم پوزخندی نصیبم کرد و منم یه هل دادم اونو . اما باز
اومد نزدیک و دستش و دور کمرم حلقه کرد .
+ برو بذار توی حال خودم باشم !
- امشب زیر من باید توی حال خودت باشی . میخوام بهم
لذت بدی ! هاه تصورش برام شیرینه !
تپش قلب آووردم و چشمام و بستم . جونگ کوک کم کم
اومد و شروع کرد به مکیدن گردنم .
- خیلی بهم لذت میده ا/ت ! گردنت خیلی شیرینه . هاه !
+ جونگ کوک ! ... داری ... حالمو ... بهم میزنی !
دستش و کم کم آورد روی سینم و اونا رو فشار داد .
- وای چه لذتی ! میخوام زود تر انجامش بدم . ا/ت بیشتر
وسوسم کردی .
+ جونگ کوک . دردم میاد ... الان انجامش نده . خواهش!
۷۵.۷k
۱۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.