- من حرف خودمو زدم .
- من حرف خودمو زدم .
یک روز بعد ...
ما اتاقمون جدا بود . اونم بخواطر من ! چون هنوزم با
جونگ کوک احساس راحتی نمیکردم . بدنم سمت تخت بود
و پاهام و بالا گرفته بودم و با عینک طبیم کتاب میخوندم .
یه چیزی مثل این ←_←
- همممم ... چه خوب خوابیدی !
+ سلام ! تو برگشتی ؟
- امروز کاری نداشتیم . راستی خوب
خوابیدیا !
+ آره این طوری راحت میتونم کتاب بخونم .
- منظورم پشتت بود .
به پشتم نگاه کردم . پتو از روم افتاده بود و شلوار تنگم
باعث شده بود باسنم دیده بشه . در جا سرخ شدم .
+ از قـ ... قصد نبود . من میرم شلوارم و عوض کنم .
- بدن خوبی داریا !
+ در موردش حرف نزن .
- حساسیت به خرج نده . هر لباسی بپوشی من مشکلی
ندارم .
+ برای چی این دو روزه عجیب شدی ؟
یهو یه پوزخند زد و نزدیک گوشم شد . آروم توی گوشم
گفت ...
- چون میخوام کاری کنم که منو ددی صدا کنی .
با ترسی که بدنم و مور مور میکرد عقب عقب رفتم
جونگ کوک خونه برگشت ...
- هاه خدا ! جین خستم کرد . ا/ت اومدم خونه ! شامم
بیرون خوردم . تو چیزی خوردی ؟ ... آمممم ا/ت ؟ کجایی ؟
در اتاق چرا بازه ؟ ( منو خوابیده دید ) پس بلاخره با یه
دلیلی اومد . بذار پیشش بخوابم .
جونگ کوک لباسش و پوشید و بدون پیراهن اومد پیشم
خوابید . از پشت منو بقل کرد و به واشکی دستشو زیر
پیراهنم برد و شکمم و مالش داد .
- هاه ! حس خوبیه ... لعنتی دیگه تحمل ندارم .
دستش و بالا بالاتر میبرد و نزدیک سینم کرد . داشت به
اونم دست میزد که توی خواب طرفش برگشتم و چشمام و
باز کردم . جلوم جونگ کوک و دیدم که بهم زل زده بود .
وقتی دیدم دستش توی پیراهنمه ، چشمام درشت شد .
جونگ کوکم همینطور نگام میکرد .
- چی شد که اومدی ؟ دلت الان میخواست ؟
+ جـ ... جـ ... جونگ کوک ؟ چرا دستت توی پیراهنمه ؟
- داشتم لمست میکردم تا شروعش کنم .
+ ( از جام پریدم . ) چی ؟ بدون اجازه من ؟
+ کـ ... کـ ... کوک ! مـ ... مـ ... من آمادگیش و ندارم .
جلو تر میومد و منم عقب تر می رفتم . همین باعث شد
طرف دیوار تکیه بدم . راهی نداشتم و اونم دستش و دو
طرفم گذاشت و پوزخندی دوباره زد .
- کجا کجا ؟
+ چرا یهو عوض شدی ؟
- چون پیوست شدم . میخوام .
+ نه نه !
- من بچه میخوام ا/ت ! ما باید انجامش بدیم .
+ جونگ کوک ... من ... من ...
دستش و روی لبام گذاشت تا ادامه ندم .
- تو نباید بترسی ! فقط یکم باید تحمل داشته باشی .
+ چطور نترسم وقتی خیلی درد داره ؟ کارایی که ...
- من کاری میکنم که دردت نیاد . فقط اجازه بده انجامش
بدم .
+ نمیدونم چی به زبون بیارم .
- خب ا/ت ! سه روز بهت زمان میدم . تا اون موقع باید توی
اتاق دو نفرمون باشی !
+ هاه! ...
- خب من میرم .میرم پیش جیمین باهام کار داره . فعلا
+ خداحافظ
از پیش من رفت !
دو روز بعد ..
ادامه تو.پست بعدی
#عشق #عاشقانه
یک روز بعد ...
ما اتاقمون جدا بود . اونم بخواطر من ! چون هنوزم با
جونگ کوک احساس راحتی نمیکردم . بدنم سمت تخت بود
و پاهام و بالا گرفته بودم و با عینک طبیم کتاب میخوندم .
یه چیزی مثل این ←_←
- همممم ... چه خوب خوابیدی !
+ سلام ! تو برگشتی ؟
- امروز کاری نداشتیم . راستی خوب
خوابیدیا !
+ آره این طوری راحت میتونم کتاب بخونم .
- منظورم پشتت بود .
به پشتم نگاه کردم . پتو از روم افتاده بود و شلوار تنگم
باعث شده بود باسنم دیده بشه . در جا سرخ شدم .
+ از قـ ... قصد نبود . من میرم شلوارم و عوض کنم .
- بدن خوبی داریا !
+ در موردش حرف نزن .
- حساسیت به خرج نده . هر لباسی بپوشی من مشکلی
ندارم .
+ برای چی این دو روزه عجیب شدی ؟
یهو یه پوزخند زد و نزدیک گوشم شد . آروم توی گوشم
گفت ...
- چون میخوام کاری کنم که منو ددی صدا کنی .
با ترسی که بدنم و مور مور میکرد عقب عقب رفتم
جونگ کوک خونه برگشت ...
- هاه خدا ! جین خستم کرد . ا/ت اومدم خونه ! شامم
بیرون خوردم . تو چیزی خوردی ؟ ... آمممم ا/ت ؟ کجایی ؟
در اتاق چرا بازه ؟ ( منو خوابیده دید ) پس بلاخره با یه
دلیلی اومد . بذار پیشش بخوابم .
جونگ کوک لباسش و پوشید و بدون پیراهن اومد پیشم
خوابید . از پشت منو بقل کرد و به واشکی دستشو زیر
پیراهنم برد و شکمم و مالش داد .
- هاه ! حس خوبیه ... لعنتی دیگه تحمل ندارم .
دستش و بالا بالاتر میبرد و نزدیک سینم کرد . داشت به
اونم دست میزد که توی خواب طرفش برگشتم و چشمام و
باز کردم . جلوم جونگ کوک و دیدم که بهم زل زده بود .
وقتی دیدم دستش توی پیراهنمه ، چشمام درشت شد .
جونگ کوکم همینطور نگام میکرد .
- چی شد که اومدی ؟ دلت الان میخواست ؟
+ جـ ... جـ ... جونگ کوک ؟ چرا دستت توی پیراهنمه ؟
- داشتم لمست میکردم تا شروعش کنم .
+ ( از جام پریدم . ) چی ؟ بدون اجازه من ؟
+ کـ ... کـ ... کوک ! مـ ... مـ ... من آمادگیش و ندارم .
جلو تر میومد و منم عقب تر می رفتم . همین باعث شد
طرف دیوار تکیه بدم . راهی نداشتم و اونم دستش و دو
طرفم گذاشت و پوزخندی دوباره زد .
- کجا کجا ؟
+ چرا یهو عوض شدی ؟
- چون پیوست شدم . میخوام .
+ نه نه !
- من بچه میخوام ا/ت ! ما باید انجامش بدیم .
+ جونگ کوک ... من ... من ...
دستش و روی لبام گذاشت تا ادامه ندم .
- تو نباید بترسی ! فقط یکم باید تحمل داشته باشی .
+ چطور نترسم وقتی خیلی درد داره ؟ کارایی که ...
- من کاری میکنم که دردت نیاد . فقط اجازه بده انجامش
بدم .
+ نمیدونم چی به زبون بیارم .
- خب ا/ت ! سه روز بهت زمان میدم . تا اون موقع باید توی
اتاق دو نفرمون باشی !
+ هاه! ...
- خب من میرم .میرم پیش جیمین باهام کار داره . فعلا
+ خداحافظ
از پیش من رفت !
دو روز بعد ..
ادامه تو.پست بعدی
#عشق #عاشقانه
۴۲.۲k
۱۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.