خاکستر قلب
#خاکستر_قلب
#part_18
جیمین مغزش خالی بود فقط از دهنش بیرون اومد
+ ممنون
جیهوپ لبخندی زد و رفت تا دوباره تحقیق کنه! اما باز چیزی به دستش نرسید
"۲۴سپتامبر ۱ روز بعد از اقامت مرلین در سیسیل"
#مرلین
من با جونگ کوک؛ چقدر خوب میشه کله سیسیل رو بگردیم! حالم کامل خوب شده بود و آماده شدم تا با کوک برم بیرون لباسی که خودش خریده بود رو بهم داد ولی بعدش میخاستیم بریم خرید کنیم لباس یه شرتک مشکی با یه بلوز نایک نسکافه ای و کیف مشکی و عینک مشکی موهام رو پیچیدم و بهش کلیپس زدم و کفش نایک پوشیدمو لبامو غنچه کردم یه رژ پررنگ قرمز زدمو و رفتم به سمته پایین جونگ کوک از روی چهرم نگاهشون گرفت تا پاهام و دوباره نگاهشو به صورتم داد و لب زد
€ زیبا شدی !
با لحن مغرورانه ای گفتم
- مگه قبلا نبودم؟
با پوزخند زیباش گفت
€ زیبا تر شدی
از پله ها پایین اومدم لبخندی زد و گفت
€ افتخار میدی؟
آروم لب زدم
- چرا که نه؟
بعد با هم به سمت ماشین مشکیه غول پیکرش رفتیم دررو برام باز کرد و سوار شدم یه ماشین دیگه هم پشت سرمون اومد
- میخای چیکار کنیم؟
€ صبحونه!
گفتم
- درسته
لبخندی زد و رفتیم به یه رستوران که معلوم بود خیلی گرونه همه صندلی ها خالی بود لب زدم
- چرا هیشکی نیست؟
لب زد
€ بانو چه فکری کردی؟ بزرگترین مافیای سیسیلم مثلا ها ! رزرو کردم
بعد از خوردن صبحونه رفتیم بستنی بخوریم ! خیلی خوشمزه بود بعد رفتیم به سمته بار
- چی بخوریم؟
€ الکل
- موافقم
بعد به سمته بار رفتیم و یه نوشیدنی خوردیم هر دوتامون زیاد خوردیم یکم مست شده بودم کله تنم بویه الکل گرفته بود یکم که توی ماشین استراحت کردیم و حالم خوب شد رفتیم لباس بخرم یه عالمه لباس برداشتیم و رفتیم به سمته خونه
#part_18
جیمین مغزش خالی بود فقط از دهنش بیرون اومد
+ ممنون
جیهوپ لبخندی زد و رفت تا دوباره تحقیق کنه! اما باز چیزی به دستش نرسید
"۲۴سپتامبر ۱ روز بعد از اقامت مرلین در سیسیل"
#مرلین
من با جونگ کوک؛ چقدر خوب میشه کله سیسیل رو بگردیم! حالم کامل خوب شده بود و آماده شدم تا با کوک برم بیرون لباسی که خودش خریده بود رو بهم داد ولی بعدش میخاستیم بریم خرید کنیم لباس یه شرتک مشکی با یه بلوز نایک نسکافه ای و کیف مشکی و عینک مشکی موهام رو پیچیدم و بهش کلیپس زدم و کفش نایک پوشیدمو لبامو غنچه کردم یه رژ پررنگ قرمز زدمو و رفتم به سمته پایین جونگ کوک از روی چهرم نگاهشون گرفت تا پاهام و دوباره نگاهشو به صورتم داد و لب زد
€ زیبا شدی !
با لحن مغرورانه ای گفتم
- مگه قبلا نبودم؟
با پوزخند زیباش گفت
€ زیبا تر شدی
از پله ها پایین اومدم لبخندی زد و گفت
€ افتخار میدی؟
آروم لب زدم
- چرا که نه؟
بعد با هم به سمت ماشین مشکیه غول پیکرش رفتیم دررو برام باز کرد و سوار شدم یه ماشین دیگه هم پشت سرمون اومد
- میخای چیکار کنیم؟
€ صبحونه!
گفتم
- درسته
لبخندی زد و رفتیم به یه رستوران که معلوم بود خیلی گرونه همه صندلی ها خالی بود لب زدم
- چرا هیشکی نیست؟
لب زد
€ بانو چه فکری کردی؟ بزرگترین مافیای سیسیلم مثلا ها ! رزرو کردم
بعد از خوردن صبحونه رفتیم بستنی بخوریم ! خیلی خوشمزه بود بعد رفتیم به سمته بار
- چی بخوریم؟
€ الکل
- موافقم
بعد به سمته بار رفتیم و یه نوشیدنی خوردیم هر دوتامون زیاد خوردیم یکم مست شده بودم کله تنم بویه الکل گرفته بود یکم که توی ماشین استراحت کردیم و حالم خوب شد رفتیم لباس بخرم یه عالمه لباس برداشتیم و رفتیم به سمته خونه
۱.۳k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.