Part12
ویو.ته
لونا رو فرستادم عمارت و خودم رفتم شرکت مثله اینکه بار اسلحه ها تو کشتی غرق شده بودن جونگ کوک بفهمه خیلی عصبی میشه بخاطر همین گفتم جک بهش بگه اگه اون عوضی برگشته باشه دوباره اون داستانا شروع میشه هوففف نمیشه فقط یک روز تو آرامش باشیم
ـــــــــــــــــــ
بریم تو اتاق میفهمی
زززییننگگگ
(مثلا صدای گوشی🥲)
÷لعنتی
ــــــــــمکالمهـــــــــــ
÷زود کارتو بگو
....اقا اگه میشه زودتر خودتونو برسونین
÷باز چیه
....اقا
÷میگی یا نه
.....اقا کشتی غرق شد
÷متوجه هستی چی میگی
÷مگه نگفتم حواستونو جمع کنین هااا
..... ببخشید اقا امـ
÷دعا کن نرسم وگرنه پاره ای
..... امـ
÷خفه شو
ــــــــــــپایان مکالمهـــــــــــ
+چیشده
÷باید برگردیم
+امـا
÷لطفا یـ بار گوش کن
+باش*ناراحت
÷قول میدم جبران کنم
+اوم باشه
ـ
ـ
ـ
کوک.ویو
داشتم با ا.ت حرف میزدم که جک زنگ زد گفت کشتی غرق شده الان کارد میزدن بهم خونم در نمیومد میتونم حدس بزنم کار کی بوده فقط دستم بهت نرسه مرتیکه عوضی کل راهو تو یک ساعت رفتیم ا.تو رسوندم عمارت و به لونا زنگ زدم بره عمارت پیش ا.ت به چندتا از بادیگاردارمم گفتم برن دم در عمارت مطمئنم تا الان قضیه ی ازدواج من با ا.تو شنیده پس قطعا میره سراغ ا.ت بخاطر همین میگم این چندروز ا.ت و لونا برن پیش مامانم اینا اینجوری اونجا در امانن
ـ
ـ
ا.ت.ویو
جونگ کوک زود رفت نگرانش شدم اما مگه چیزی به من میگه فک کنم میشه گفت 5 دیقه بعد رفتن کوک لونا درو زد رفتم درو باز کنم که کلی آدم دم در وایساده بودن هوففف خدا اینا کین دیگه زود لونا رو فرستادم تو از ترسم زود درو بستم که سریع به کوک زنگ زدم اما جواب نداد
+اونی تو میدونی چیشده
/بنظرت اونا به ما میگن
+نه
/نگران کوک نباش
+اخه این چندوقت
/میدونم اما صبر کن باشه
+اوهوم باشه
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
میدونم بد شده اما بازم خب🙂
لونا رو فرستادم عمارت و خودم رفتم شرکت مثله اینکه بار اسلحه ها تو کشتی غرق شده بودن جونگ کوک بفهمه خیلی عصبی میشه بخاطر همین گفتم جک بهش بگه اگه اون عوضی برگشته باشه دوباره اون داستانا شروع میشه هوففف نمیشه فقط یک روز تو آرامش باشیم
ـــــــــــــــــــ
بریم تو اتاق میفهمی
زززییننگگگ
(مثلا صدای گوشی🥲)
÷لعنتی
ــــــــــمکالمهـــــــــــ
÷زود کارتو بگو
....اقا اگه میشه زودتر خودتونو برسونین
÷باز چیه
....اقا
÷میگی یا نه
.....اقا کشتی غرق شد
÷متوجه هستی چی میگی
÷مگه نگفتم حواستونو جمع کنین هااا
..... ببخشید اقا امـ
÷دعا کن نرسم وگرنه پاره ای
..... امـ
÷خفه شو
ــــــــــــپایان مکالمهـــــــــــ
+چیشده
÷باید برگردیم
+امـا
÷لطفا یـ بار گوش کن
+باش*ناراحت
÷قول میدم جبران کنم
+اوم باشه
ـ
ـ
ـ
کوک.ویو
داشتم با ا.ت حرف میزدم که جک زنگ زد گفت کشتی غرق شده الان کارد میزدن بهم خونم در نمیومد میتونم حدس بزنم کار کی بوده فقط دستم بهت نرسه مرتیکه عوضی کل راهو تو یک ساعت رفتیم ا.تو رسوندم عمارت و به لونا زنگ زدم بره عمارت پیش ا.ت به چندتا از بادیگاردارمم گفتم برن دم در عمارت مطمئنم تا الان قضیه ی ازدواج من با ا.تو شنیده پس قطعا میره سراغ ا.ت بخاطر همین میگم این چندروز ا.ت و لونا برن پیش مامانم اینا اینجوری اونجا در امانن
ـ
ـ
ا.ت.ویو
جونگ کوک زود رفت نگرانش شدم اما مگه چیزی به من میگه فک کنم میشه گفت 5 دیقه بعد رفتن کوک لونا درو زد رفتم درو باز کنم که کلی آدم دم در وایساده بودن هوففف خدا اینا کین دیگه زود لونا رو فرستادم تو از ترسم زود درو بستم که سریع به کوک زنگ زدم اما جواب نداد
+اونی تو میدونی چیشده
/بنظرت اونا به ما میگن
+نه
/نگران کوک نباش
+اخه این چندوقت
/میدونم اما صبر کن باشه
+اوهوم باشه
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
میدونم بد شده اما بازم خب🙂
۱.۴k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.