At the time of Yoongi's love
At the time of Yoongi's love
پارت ۳
ا.ت : ( کاملا شکه ) 😶
یونگی : جدا شد و ازش فاصله گرفتم
ا.ت : (با چشای گرد نگاش میکنه)
یونگی : ( میره بیرون توی باغ )
ا.ت : (پشت سرش میره )
یونگی : ا.ت
ا.ت : ب بله
یونگی : ببخشید یه جمعیت داشتن نگاهمون میکردن و .... چاره دیگه ای نداشتم
ا.ت : الانم خیلی شکه شدن
یونگی: اوهوم میدونم . اما با این حال
ا.ت : اشکال نداره فقط
یونگی : فقط چی ؟
ا.ت : قطعا برادرم هم وسط اون جمعیتی بوده که داشتن ما رو میدیدن ....
یونگی : هر اتفاقی افتاد من جمعش میکنم نگران نباش.
ا.ت : تا حالا کسی اینجوری هواسش بهم نبوده ..
یونگی : واقعا ؟ چرا ؟
ا.ت : وقتی بچه بودم پدر و مادرم فوت کردن و من و برادرم تنها زندگی میکردیم . برادرم ک کلا با طرفدار و کاراش مشغوله ....
یونگی : متاسفم ....
ا.ت : ایندفعه اگه میشه من میخوام گونت رو ببوسم
یونگی : ....
ا.ت : ....❣
هوپی : یونگییییییی
یونگی : چیه ؟
هوپی : بیا اینجا ..
یونگی : یه لحضه
تهیونگ : داره میاد
یونگی : چی شده
نامی : اون دختره کیه
یونگی : بعدا مفصل براتون میگم
هوپی : یه خلاصه بگو
یونگی : اسمش ا.ت هس خواهر سوهو همون بازیگره
جین : که اینطور . ت چرا بوسیدیش جلو همه
یونگی : 😑مال رقصش بود
جیمین : خوب .... بعدش چی . چی میگفتین باهم
یونگی : 😑 بچه ها
اعضا : چیه ...
یونگی : یه کوچولو کوچولو کوچولو ازش خوشم اومده ...
اعضا : woooowww
یونگی : هیسسس
جین : نمردیم عاشق شدن ت هم دیدیم
یونگی : عاشق نشدم فقط ازش خوشم اومده . حالا چ قلطی کنم ....
جیمین : فقط و فقط شمارش رو بگیر یا اگه میدونی میزنگه یا پیام میده شمارت رو بده ...
کوکی : عرررر راس میگه . شاید بعد عاشقم شدی
جیمین : حالا واسید منم باید براتون یه چیزی تعریف کنمممم ..
یونگی : باشه . فعلا گمشید برید ( رف پیش ا.ت )
ا.ت : اومدی ...
یونگی : اره
ا.ت : چیکارت داشتن ؟
یونگی : هیچی فوضولیشون گل کرده بود
ا.ت : ( خندید ) اونا هم ...
یونگی : اره . بیخیال .
ا.ت : ....
یونگی : راستی این شماره منه هر وفت دلت خواست با یکی حرف بزنی بهم زنگ بزن یا پیام بده ...
ا.ت : ممنونم
یونگی : بیا بریم یه چرخی بزنیم
ا.ت : بریم
اخر شب .....
سوهو : ا.ت ...
.....
پارت ۳
ا.ت : ( کاملا شکه ) 😶
یونگی : جدا شد و ازش فاصله گرفتم
ا.ت : (با چشای گرد نگاش میکنه)
یونگی : ( میره بیرون توی باغ )
ا.ت : (پشت سرش میره )
یونگی : ا.ت
ا.ت : ب بله
یونگی : ببخشید یه جمعیت داشتن نگاهمون میکردن و .... چاره دیگه ای نداشتم
ا.ت : الانم خیلی شکه شدن
یونگی: اوهوم میدونم . اما با این حال
ا.ت : اشکال نداره فقط
یونگی : فقط چی ؟
ا.ت : قطعا برادرم هم وسط اون جمعیتی بوده که داشتن ما رو میدیدن ....
یونگی : هر اتفاقی افتاد من جمعش میکنم نگران نباش.
ا.ت : تا حالا کسی اینجوری هواسش بهم نبوده ..
یونگی : واقعا ؟ چرا ؟
ا.ت : وقتی بچه بودم پدر و مادرم فوت کردن و من و برادرم تنها زندگی میکردیم . برادرم ک کلا با طرفدار و کاراش مشغوله ....
یونگی : متاسفم ....
ا.ت : ایندفعه اگه میشه من میخوام گونت رو ببوسم
یونگی : ....
ا.ت : ....❣
هوپی : یونگییییییی
یونگی : چیه ؟
هوپی : بیا اینجا ..
یونگی : یه لحضه
تهیونگ : داره میاد
یونگی : چی شده
نامی : اون دختره کیه
یونگی : بعدا مفصل براتون میگم
هوپی : یه خلاصه بگو
یونگی : اسمش ا.ت هس خواهر سوهو همون بازیگره
جین : که اینطور . ت چرا بوسیدیش جلو همه
یونگی : 😑مال رقصش بود
جیمین : خوب .... بعدش چی . چی میگفتین باهم
یونگی : 😑 بچه ها
اعضا : چیه ...
یونگی : یه کوچولو کوچولو کوچولو ازش خوشم اومده ...
اعضا : woooowww
یونگی : هیسسس
جین : نمردیم عاشق شدن ت هم دیدیم
یونگی : عاشق نشدم فقط ازش خوشم اومده . حالا چ قلطی کنم ....
جیمین : فقط و فقط شمارش رو بگیر یا اگه میدونی میزنگه یا پیام میده شمارت رو بده ...
کوکی : عرررر راس میگه . شاید بعد عاشقم شدی
جیمین : حالا واسید منم باید براتون یه چیزی تعریف کنمممم ..
یونگی : باشه . فعلا گمشید برید ( رف پیش ا.ت )
ا.ت : اومدی ...
یونگی : اره
ا.ت : چیکارت داشتن ؟
یونگی : هیچی فوضولیشون گل کرده بود
ا.ت : ( خندید ) اونا هم ...
یونگی : اره . بیخیال .
ا.ت : ....
یونگی : راستی این شماره منه هر وفت دلت خواست با یکی حرف بزنی بهم زنگ بزن یا پیام بده ...
ا.ت : ممنونم
یونگی : بیا بریم یه چرخی بزنیم
ا.ت : بریم
اخر شب .....
سوهو : ا.ت ...
.....
۳.۵k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.