واسش یه جوک فرستادم راجع به مشروطی و این حرفا

واسش یه جوک فرستادم راجع به مشروطی و این حرفا.
می تونستم کاملا چهرشو تصور کنم...
حس می کردم الان که داره پی ام میده موهای خرمایی رنگشو با یه کش از پشت بسته،
لم داده روو مبل و داره لبخند میزنه!
دو تا ایموجی خنده گذاشت نوشت مشروط نشی حالا!؟
یه لبخند تلخی زدم نوشتم:امتحان که هیچی!ما مشروطیمون توو زندگی هم قطعی شده...!
نوشت:چرا مشروط!؟
نوشتم:دانشجوهای تنبل وقتی به یه درسی میرسن که چهار واحدیه و مطمئنن نمیتونن پاسش کنن،تنها راه رو واسه پاس کردن این می دونن که استاد دوسشون داشته باشه!واسه همین، آسه میرن و آسه میان که شاید آخر ترم استاد نمره شونو بده!
حالا حکایت تو هم حکایت اون استاده!
تو همون"چهار واحدیه" ای!
من تنهایی نمی تونم!باید دوسم داشته باشی!
اگه نه میفتم!
اگه نه مشروط میشم...

#کسرا_بختیاریان
دیدگاه ها (۷)

نشسته بودیم تو پارک ، داشتم با دکمه ی مانتوم بازی میکردم که ...

یکی از دوستام میگف خواهرش همیشه سانتافه سفید دوست داشته! بعد...

از تو می گفتمعطر گل،دنیا را میگرفتپروانه ها دورم می گشتند!خد...

نشسته بود کنارم ، شونه‌ش تا شونه‌م یه وجب بیشتر فاصله نداشت!...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط