او که دیوانه ی دیوانگی پنجره بود

او که دیوانه ی دیوانگیِ پنجره بود
آنکه از عافیتش محضِ جنون حیف گذشت
آنکه دلتنگ خودش بود به جوهر که رسید
نامه رو کرد و به پاهای کبوترها بست
#علیرضا_آذر
دیدگاه ها (۲)

شاملو حرف قشنگی زد:مارا از مرگ میترسانند؛ انگار که ما زنده‌ا...

حال همه ی ما خوب استتو باور نکن...! #سیدعلی_صالحی

تا مرا می‌نگرد قافیه را میبازم ... #علیرضا_اذر

افتضاحم،تَنِشَم، مثل دو شب مانده به عیدمثل دستان پدر در افق ...

ای کاش میشد دلتنگی رو مثل یه بیماری درمون کردمیرفتیم دکتر و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط