عاشقانه‌های محسن

عزیزم تو خود نیک می‌دانی که شما تنها کسی هستی که وقتی من به او قول می‌دهم، به انجامش هم فکر می‌کنم. پس منتظر باش که سورپرایز شگفتی برایت دارم.
به تو قول داده بودم که دوتایی برویم مشهد. با قطار ۵ ستاره فدک بیزینس. یک کوپه‌ی دربست. شباهنگام وقتی قطار سوت می‌کشد و در دل کویر می‌تازد، دو تایی آب پرتقال و میوه و آجیل و سایر پذیرایی‌های قطار لاکچری ۵ ستاره فدک را بخوریم و من برایت قصه‌ی عاشق شدنم را تعریف کنم.
عزیزم من به تو قول داده بودم که برویم هتل امید مشهد و اتاق VIP رو به حرمش را رزرو کنیم. اتاقی در طبقه دهم هتلی با پنجره‌های بزرگ که نزدیک حرم است با پذیرایی فول برد، بار رایگان، استخر، وای‌فای در اتاق. از این هتل‌ها که داخل صبحانه سلف سرویس‌شان، کالباس و آب پرتقال و نیمرو و زیتون و عدسی و لوبیا هست و عسل و کره و مربایشان از این تک نفره‌های مسخره نیست.
عزیزکم. من به تو قول داده بودم که چندین شبانه روز، نمازهایمان را به جماعت در حرم آقا امام رضا (ع) بخوانیم و چندین و چند چمدان پر از مراکز خرید لوکس مشهد، سوغاتی بخریم برای اقوام و دوستان.
من به تو این قول‌ها را داده بودم اما زمانی برایش مشخص نکرده بودم. حالا یک روزی می‌رویم ان‌شاءالله. فعلا می‌خواهم ببرمت قم. یک روزه. با قطار اتوبوسی که بلیتش ۷ هزار تومان است. هتل و مسافرخانه هم دیگر لازم نیست. خیلی خسته شدی، کنار جدول می‌نشینیم و نفسی تازه می‌کنیم. شام و ناهار هم نمی‌خواهد. آخرین جلسه حضوری مکتب‌خانه طنز که آذرماه ۱۳۹۸ برگزار شد، ۳۶ عدد کیک و تک‌دانه انبه برداشته بودم. همان‌ها را می‌آورم اگر خدای ناکرده گرسنه‌مان شد، می‌خوریم. اما زشت است آدم به سفر برود و سوغاتی نیاورد. فکر آن را هم کرده‌ام. داخل صحن جدید زیر مقرنس کاری‌ها خادمی می‌ایستد که به هر زائر در صورت لزوم یک پد الکلی رایگان می‌دهد. من حساب کردم. اگر از ظهر تا شب که قم هستیم هر ده دقیقه یک بار برویم و با قیافه و لهجه‌های مختلف از او پد الکلی بگیریم. می‌توانیم برای کل اقوام و دوستان تحفه‌ای از دیار حضرت معصومه (س) به یادگار و تبرکی ببریم.
عزیزم می‌دانم که از این سورپرایز من حسابی ذوق زده شده‌ای و دل در دلت نیست برای پریدن در آغوش من. اما لطفاً مراقب باش. تک‌دانه‌ها را جاساز کردم داخل شلوارم.
خلاص
.
.
#عشق #عشقی #عاشقانه #مشهد #ازدواج #طنز #شوخی #متن_نگار
دیدگاه ها (۴)

حماسه حضور؛ از ۲۲ بهمن تا دبل اسپرسو خوردن در کافه

محسن هستم یک پاره

خلاص

آخوندها نخوانند

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

# اسیر _ ارباب PART _ 2 لئونارد: از حموم اومدم بیرون و سمت ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط