اون شب کلی صحبت کردیم راجب گذشته من گذشته نازی گذشته گوری

اون شب کلی صحبت کردیم راجب گذشته من گذشته نازی گذشته گوریل ولی حرفی ازآینده نزدیم.
باصدای بنفشه که انگارناخن روآهن میکشی مجبورا بیدارشدیم
من:چته وحشی صداتوانداختی توسرت نمیزاری بخوابیم
بنفشه:عن گوه میدونی ساعت چنده
نازی‌:نع نمیدونه حالاگمشوبیرون وبازم درازکشیدوملافه روکشیدروش بنفشه بع طرفش رفت ملافه روازروش کشید
بنفشه:پاشیدبینم ساعت یکه ظهره چع خبره مگه دورازجون خرس خرسید
چپ چپ نگاش کردم
بنفشه:میخوایم ناهاروبریم آب پری
پاشیدآماده شیدبریم
خوش حال ازاینکه شایددیروزجبران بشه ازجام پریدموباشوق وذوق شروع بع آماده شدن کردم
تیپم:مانتویاسی که تابالایه زانوم بودوفقط یه بندداش تقریباجلوبازبود یه پیراهن سفیدم اززیرش که گلایه برجسته یاسیوسفیدداش دستایه مانتومم تاآرنجم بودوباپوست سفیدم کاملاتضادداشت شلوارآبی آسمونی زخمی نودولی نع ازاون زخمیایی که فک میکنیداا😂
ویه شال دومتری آبی موهایه بلندمم ازهردوطرف بافتمویکیشوطرف راستم ویکیشوطرف چپم انداختم که تایه بندپایین سینه هام اومدبودباکتونیایی که همزمان بااون مانتوخریده بودسفیدباگلایه یاسی که بغلش بود.
آرایشم یه خط چشم ویه رژقرمزمات که به پوست سفیدم خیلی می اومد
بع طرف پایین رفتم که همه بچهادرتکاپوبودن چشم گردوندم که گوریلوتوحیاط دیدم بع طرفش رفتم ودرهمین حینم بع همه سلام دادم وباتیکه های مختلفشون(البته بع شوخی) ترورشدم
کنارش واسادم کع یه نیم نگاهی بهم کرد
من:سلام بودی بچه میدادی
گوریل:برعکس روزای دیگه که بااین تیکه هام میخندید بایه جذبه خاصی کع بع گوشیش نگامیکرد:بچه دادن کارمن نیس
من:باشه پس من میدادم
گوریل:تیزبع طرفم برگشت که چشماش ازتعجب گردشده بودن(اوخی بچم فکرای بدکرده منحرف بدبخت)
من:باقیافه ای تاسف بار منظورم سلامه
معلوم بودکع بازورخندشونگه داشته
من:سلام
گوریل:خیلی جدی سلام
وبازم سرشوکردتوگوشیش روپاشنم واسادم تاقدم بع گوشیش برسع
که گوشیشوبرعکس کرد
من:تواین ماسماسک چی هس که واجبترازمنه
گوریل:خیلی چیزا
من:بااخمه غلیضی پس مزاحم نمیشم بع واجباتت برس
وبع طرف داخل ویلاحرکت کردم کع صداشوازپشت شنیدم:کارخوبی میکنی
بغض بدی گلوموگرفته بودچراداره اذیتم میکنه میدونم که تقصیره من بود من تحقیرش کردم غرورشوپیش خودش ماهان شکستم ولی نبایداینطوری کنع منم متوجه اشتباهم شدم بااینکه معذرت خواهی نکردم ولی ازدیروزانقدکارانجام دادم که بدترازهزارتامعذرت خواهی بودن
سرم پایین بودکه بع یه چیزمحکمی برخوردکردم سرموبلندکردم لاله رودیدم که ازبازوش گرفته
لاله:هوشه عاشقی داداش
ازلحنش خندم گرفت
لاله خودشم خندید:باچرخش دستش به نشانه چی شده گف چی شده دمغی
من:چیزی نیس
بعدازیک ساعت همه آماده رفتن شدیم سوارماشینامون شدیموحرکت کردیم
نمیخواستم بهش روبدم عن
اونم یه دستشوبغله شیشه که پایین بودگذاشته بودویکی ازانگشتاشم کنارلبش بود عینک لاکچریشم روچشمش زدبودبایه پیراهن مشکی جذب آستیناشوتاکردبودویه شلوارمشکی جذب نود باکتونیایه مشکی ویش چع ژزاب شدی اخه لعنتی
سیستموروشن کردوآهنگ رویاازشاهین نجفی فضایه ساکت ماشین روپرکرد
سرموروشیشه گذاشتم وبه جاده خیره شدمورفتم توبهرآهنگ چع آهنگ قشنگی بود
بالاخره رسیدیم ازماشین پیاده شدیم واییی بهشت بودبهشت بع معنای واقعی
تاساعت شیش هفت اونجابودیم
ناهارپختیم خوردیم والیبال بازی کردیم کلی توآب بازی کردیم داخل آب خوندیمورقصیدیم پسراتوآب کشتی گرفتن انقدخندیده بودیم که دیگه صدامون گرفته بودولی گوریل درکل فقط چن بارحرف زد وبه زورخندید
بازم بع طرف ویلابرگشتیم تاشب همه خواب بودیم که ساعت نه پاشیدم آرمان وگوریل رفتن چن پرس غذا بامخلفاتش گرفتنواومدن بعدازشام خانوماظرفاروشستن جمع وجورکردیم وبعدازخوردن چایی بانظربنفشه وموافقت بقیه جمع شدیم جرئت حقیقت بازی کنیم که بازم گوریل نیومد وامیروآرمانودخترابازورآوردنش نشست تودایره نیما بطری روگردوندکه یه طرفش طرف لاله ویه طرفش بنفشه
بنفشه:جرئت یاحقیقت
لاله:باترس جرئت
من:معلوم نیس توزندگیش چع گوهای نخوردع کع ازترسش حقیقتونگف
لاله:صورتشوچین داد گمشو
من:گم شدی
بنفشه:لبخندشیطانی زدنصف قاشق فلفل قرمزبخوروادایه بزودربیار
لاله:دادش دراومد
وماهاصدایه خنده هامو
لاله بعدازکلی غرگف راه دیگع ایی نیس
بنفشه:چراعزیزم هس هس
لاله:باخوش حالی چی
بنفشه:تایه هفته لباساموبشوری
لاله:فلفل کجاس
هممون زدیم زیرخنده
نازی:آشپزخونه
لاله باهزارتااداواطفاربالاخره خوردووواقعاشبیع بزی شده بودکه دهنش فلفل ریختن مادیگه داشتیم زمینوگازمیزدیم
تاده دیقه هرچی توخونه بودریخت تودهنش ویه پارچ آب یه نفسه خوردتامزه فلفل بره وکلی لگدوفش نثاربنفشه کرد
نیمادوباره بطریروگردوند سکوتی که حبس شده بودباوایسادن بطری که یه طرفش نازی بودویه طرفش امیرسکوت باصدایه هووووی بچه هاشکست
امیربلندبلندخندید:وکف
دیدگاه ها (۱۰)

این سه روزم بع سرعت برق وبادگذشت هممون باناراحتی داشتیم وسیل...

چشماموبازکردم ازدردسریع بستمشون وآروم آروم بازکردم سکوت وتار...

ارع خودش بودماهان بوداصلاباورنمیکردم کع این ماهان باشه اگه گ...

#دوپارتی#هیونجین #درخواستی اخرثقتی شب عروسی... ویو ات ساعت ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط