ارع خودش بودماهان بوداصلاباورنمیکردم کع این ماهان باشه اگ

ارع خودش بودماهان بوداصلاباورنمیکردم کع این ماهان باشه اگه گذشته ام بهش وصل نبودهیچ موقع نمی شناختمش چون حالاازاون ماهان فقط یع اسم موندع بودازاون هیکل گنده یه تیکه استخون ازاون ماهانی که خیلی بع نظم وتیپ اهمیت میدادحالاموهاش شلخته بودوریشاش بلندشده بود وتیپشم بهترازچیزایی که توصیف کردم نبودهرچقدرکه به چشمایی که روم قفل بودنگامیکردم لرزش دستامم بیشترمیشدگوریل که لرزش دستاموحس کردفشاردستشومحکمترکردکه نگاه ماهان بع دستامون کشیدشد ورودستامون قفل شدسریع وبدون هیچ فکری دستموازتودستش بیرون کشیدم ولی بع همون نقطه زل زده بودنمیتونستم بمونم بع عقب عقب گردکردم وبعدچن قدم برگشتموبع طرف ساحل باهرچه توان دویدم وقتی مطمئن شدم ازشون دورشدم پاهام سست شدولب دریازانوهاموبغل کردم اشکام پشت سرهم میریختن انگاریکی دنبالشون کرده یابرایه بیرون اومدن عجله دارن تن تن پاکشون میکردموولی بی فایده بودبازم سرازیرمی شدن انگارکنترلشون دست خودم نبوددلم میخواست دادبزنم هواربکشم خیلی حالم بدبودگذشته عین یع فیلم جلویه چشمام رژه میرفت خنده هامو گیره هامون طوست دارامون اذیت کردناش اذیت کردنام نگرانیامون.
یع حسی درونم بودیه حس مبهم قبلاوقتی میدیدمش بجزاینکه عاشقشم هیچ چیزی توذهنم ظاهرنمی شدولی حس الانمونمی فهمیدم عذاب وجدان بودیامرورگذشته ترحم بودیا...
ولی میدونستم هرچی که بودعشق نبودارع عشق نبود
نمیدونم شایدبخاطراینکه حالایع کس دیگه ایی هم وجوددارع
بع رقص امواج دریانگاه میکردموبدنموتکون میدادم واشک میریختم.
حس کردم که دارع بهم نزدیک میشه نمیدونستم بایدالان چی میگه چیکارمیکنه یابایدچی بگموچیکارکنم
کنارم واساد:پاشومکث کردوقتی هیچ عکس العملی ندیدپاشو
دازددِلعنتی مگه باتونیستم میگم پاشواین وضعیتت بخاطرچیه بخاطرکیع پوزخندصداداری زدمن احمقوببین خوش حال بودم که فراموشش کرده ولی حالاخانوم فقط بایع باردیدنش اینجوربهم ریخته صداشوبلندتردلعنتی بگوتقصیرمن عوضی چیه این که عاشقت شدم این که دوست دارم اینکه الان سه سال به امیداینکه شایدیع باراسمموصدابزنی صبرکردم داداش باصدایه امواج دریایکی شده بودوهرلحظه تن صداشوبالاترمیبردیه لحظه صداش خیلی مظلوموآروم شدکنارنشست طوری که نیم رخم طرفش بود
گوریل:الناچی میشه عاشقم میشدی چی میشداگه دوسم داشتی چی میشدبه همون اندازه که من تلاش میکنم عاشقت کنم توام فقدیه زره فقدیه زره تلاش میکردی فراموشش کنم
نمیخواستم انقدضعیف ببینمش چشاموبستم وازدردلبموبه دندون گرفتم
گوریل:نه چشاتوبازکن چشاتوچرامیبندی بازکن ببین دربرابرت چقدضعیفم ضعیفترازاونی که دستموول کنیوبری ضعیفترازتوقوی که عشقتوول کردی وحتی پشتتم نگانکردی النامن اندازه توقوی نیستم من اگه توروازدست بدم دنیاروبع آتیش میکشم بع والله که میکشم
عمچنان چشمام بسته بوداشکام اززیرپلکام رویه صورتم می ریخت
گوریل:گریه نکن الناتروخداگریه نکن ولی برعکس باهرکلمه اش اشکایی من بیشترشدت میگرفت واون هرلحظه دادمیزدوازم میخواست که گریه نکنم
گوشیش بع صداددراومدیه باردوبارپنج بارودرآخربارششم باعصبانیت جواب داد
گوریل:بادادچی امیرچی میگی
گوریل:نع نمیایم
+نمیایم دیگه نه
+نه بهت میگم نه
+نمیخوادماالان میریم ویلا
وگوشی روقطع کرد
گوریل:پاشوبریم
نمیخواستم بچهاچیزی بفهمن
پاشدم وپشت سرش راه اوفتادم
وقتی بع ویلارسیدیم مستقیم رفتم اتاقم
باصدایه درفهمیدم بچهااومدن
یکم بعدصدایه گوریلوامیربلندشد
امیردادمیز:یعنی چی نمیایم پاشدین رفتین بیرون هزاربارزنگ زدم بالاخره آقالطف کردن ج دادن میگم بیابریم دادمیزنی نمیایم پامیشیم میایم ویلاسروشکلت این مدلی میگیم چی شده دادوبیدادرامیندازی خب اگه چیزی هست بگومام بدونیم
گوریل:نمیایم دیگه آقانمیایم چیزیم نشده شمابرید باماچیکاردارید
امیر:چی چیوشمـ..
گوریل:امیرتمومش کن یه کاری نکن یه چیزی بگم دلتوبشکنم
ودیگه صدایی نیومد
میدونستم الان بچهامیان بالابخاطرهمون اشکاموپاک کردم
بنفشه دروبازکردوپشت سرهم واردشدن
سانای زشت بدترکیبم بایه لبخندژکونداومدتوودروبست
الناز:الیی چی شده
نازی:الهی بمیرم چشات چراانقدره بادکرد
بنفشه:بگودیگه جوون بع لبمون کردی چی شدع
سانای:باهمون لبخنددعواکردید
الناز:تویکی خفه شوها تواین وضعیتم دنبال منفعت خودشه
لاله:یه آدم چقدمیتونه عوضی باشه
النازپاشددروواکرد:اصلاپاشوگمشوبیرون چشمم بهت نخوره
وسانایم بایه ابلهارفت بیرونودرومحکم کوبید
بنفشه:لاشی
لاله:حالانمیخوای بگی چی شده
خلاصه بچهاهرکاری کردن لام تاکام حرف نزدن
وآخرم اونابیخیال شدن ساسانم اومددنبال بچهاکه راه بیفتن
بنفشه که داشت میرفت دستشوگرفتم کع برگشت نگام کرد
آروم طوری کع فقط بنفشه بشنوه
من:بنفشه ماهان برگشته
بنفشه یه هینی کشیدکع بچهاهمه بع طرفمون برگشتن
بنفشه یکم مکث کرد:برگشتنی راجبش حرف میزنیم
من:باشه
بنفشه:میخوای بمونم
من:نه نه تو
دیدگاه ها (۹)

چشماموبازکردم ازدردسریع بستمشون وآروم آروم بازکردم سکوت وتار...

اون شب کلی صحبت کردیم راجب گذشته من گذشته نازی گذشته گوریل و...

هممون توحیاط آماده واساده بودیم منتظرلاله آرمان باعصبانیتی ن...

باخمیازه کشیدالنازتصمیم بع رفتن گرفتیم ومجبوربودیم تاپیشه ما...

love Between the Tides²⁵چند دقیقه بعدم: چیکار میکنی؟ ا/ت: هی...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور ( پارت ۵)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط