چشماموبازکردم ازدردسریع بستمشون وآروم آروم بازکردم سکوت و

چشماموبازکردم ازدردسریع بستمشون وآروم آروم بازکردم سکوت وتاریکی تواتاق مطلق بود.
انقدبع گذشته بع آینده وبه حسی که نمیدونستم چه اسمی براش بزارم فک کردم کع خوابم برده بودپاشدم وبع طرف حموم رفتم یه دوش پنج دیقه ای گرفتم حوله اموپوشیدم جلویه آیینه قدی وایسادم ازبی حالی صورتم وپوف چشمام که حالایه ذره شده بودن دلم براخودم سوخت.
یه پیراهن مشکی یقه اسکی بایه شلوارمشکی ازایناکه ازپایین تابالادکمه ان پوشیدم موهامم خشک کردمودم اسبی بستمشون
رویه تخت نشسته بودم دودل بودم هم نمیتونستم برم وهم همش فکرم پیشش بودویع جورایی نگرانش بودم حال امروزش باکل این دوماهی که باهاش آشناشدم فرق داشت بعدازکلی این پاواون دراتاقوبازکردموبع طرف پایین رفتم همه جاتاریک وساکت بودبع طرف آشپزخونه رفتم نبودبع طرف بالارفتم تواتاقشم نبوددوباره اومدم پایین داشتم بع طرف حیاط میرفتم که چشمم بهش خوردبع طرفش رفتم پایه مبل نشسته بودیه پاشودرازکردبودیه پاشم جم کرده بود
وداشت داشت مشروب میخوردخیلی تعجب کردم فک نمیکردم اهل مشروب باشه تاحالام ندیده بودم
من:باصدایه دورگه ایی کع چن ساعت بودهیچ کلمه ایی خارج نشده بود نمیدونستم مشروب میخوری
گوریل:باصدای ضعیفی توچی راجب من میدونی که این دومیش باشه
من:خوشت میادازاینکه این همه تحقیرم می کنی اذیتم می کنی
گوریل:نع اتفاقااعصابم خوردمیشه ازاینکه دربرابرحرفام چیزی نداری بگی دفاعی نداری بکنی
من:زمان میخوام ازت چیزه زیادیه
گوریل:‌زمان براچی برااینکه تویه سه ماه خودتوبکشی که بتونی دستموبگیری بعدبادیدنش تویه ثانیه همه سه ماهوبربادبدی
من:پس زمان بده تابتونم فراموشش کنم
گوریل:کاش هیچوقت عاشقت نمیشدم کاش هیچوقت نمیدیدمت کاش...یکم مکث کردویه پوزخندتلخ زدوپاشدبع طرف پله هارفت
باحرف آخرش انگاردنیاروسرم خراب شد شکستن جسمموروحموغرورمواحساسموبه چشمایه خودم دیدم
ولی بازم نتونستم کاری کنم
ولی انگاریع چیزی تووجودم داشت ج میداد:کاش میتونستم بهت بگم که چقدره دوست دارم عاشق شدم چقدره دوس دارم ایناروبه خودت بگم ولی نمیتونم چقدره باهات زندگیم خوبه.



همه بچهاخوابیده بودانقدرفکرم مشغول بودکه نمیتونستم بخوابم پاشدم بع طرف پنجره رفتم بادملایمی می وزیدوموجهای دریامیرقصیدن یهوخیلی دلم خواس برم بیرون سویشرت ست شلواری که پام بودروپوشیدم وبه طرف بیرون رفتم دره حیاطوآروم بستم ونفسموپرکردم ازهوای آزادصدای موجهای دریافضارو.پرکردبودهمه جاکاملاتاریک بودوفقدکمی نورکع نورویلاهایه اطراف ونورماه بودفضاروروشن کرده بودموهاموکه بازگذاشته بودم بادمیرقصوندشون که خیلی حس خوبی بهم دس میدادرویه شنانشستم وسنگایروکه ازجلوویلاتالب ساحل جمع کرده بودم یکی یکی پرتاب میکردم توآب نمیدونم چن دقیقه یاساعت بودکه اونجانشسته بودم که نازی کنارم نشست:اینجاچیکارمیکنی
من:خوابم نبرد توچرابیدارشدی
نازی:پاشدم آب بخورم دیدمت اومدم
بایه آهان من بینمون سکوت ایجادشد
نازی بعدازچن دقیقه:خیلی دوست داره عربده هاشوبداخلاقیاشوزبون تلخشوبزارروحساب اینکه میترسه ازدستت بده
یه جوری حرف میزدانگارهمه چیومیدونست باتعجب نگاش کردم
که خودش گرفت پس گفت:امیرعلی همه چیوبه امیرمیگه دیگه بقیشم مشخص باخنده
یه جورایی خوش حال شدم که میدونه چون یکی هس که باهاش دردودل کنم
من:گفت پشیمونه ازاینکه عاشقمه
نازی:امیرخیلی تخسووعصبیه وزبونش تلخه ولی تودلش هیچی نیست مخصوصانسبت به توکه عاشقته
من:نازی حسی دارم که نمیدونم چیه سردرگمم نمیدونم میخوامش یانع وقتی نیست همش چشمم دنبالش میگرده همش دلم میخوادباشه دلم میخوادبیشترحرف بزنه دلم میخوادهی بهم ابرازعلاقه کنه ازم تعریف کنه دلم میخوادهمه ازش تعریف کنن همه جاازش دفاع ک
وسط حرفم اومد:تومیدونی اسم این حست چیه نمیخای قبولش کنی
من:ن
نازی:دوباره وسط حرفم دستاموتودستاش گرفت ببین الی امیرتوروخیلی دوس داره
من:میدونم
نازی:نع نمیدونی اگه ازگذشته امیرخبرداشتی ومیدونستی بخاطرت چیکاراکه نکرده توام میفهمدی کع چقدره دوس دارع وعاشقته ببین امیرقبلایه پسری بودکه هیچکس نمیتونس بهش نزدیک بشه یع پسره عصبیه بداخلاق باهیچ کس گرم نمیگرف به هیچکس رونمیادوفقدتوخودش بودهرچی داش توخودش میریخت واین اخلاقاتشم برمیگرده بع زمانی که عاشق دیانا یع دخترروسی شده بودکع دخترم تظاهرمیکردعاشقش ولی بعدیع مدت فهمیدیم دخترکلادخترفراری بوده بخاطرمشکلات سیاسی که براش پیش اومده بودفرارکرده بودوتوایرانم بخاطرپول امیرباهاش بوده بعدهام نمیدونیم چی شدکه یهوگذاشت رفت وامیراون امیرقبلی نشدتااینکه عاشق توشد وحتی بهترازگذشته الی توکسیروعاشق کردی کع همه به بی احساس بودنش قسم میخوردن
دیدگاه ها (۷)

اون شب کلی صحبت کردیم راجب گذشته من گذشته نازی گذشته گوریل و...

این سه روزم بع سرعت برق وبادگذشت هممون باناراحتی داشتیم وسیل...

ارع خودش بودماهان بوداصلاباورنمیکردم کع این ماهان باشه اگه گ...

هممون توحیاط آماده واساده بودیم منتظرلاله آرمان باعصبانیتی ن...

چند پارتی" بازی شانس "part : ۲۶🔹از دید تهیونگ🔹با دیدن متن رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط