نامحسوس پارت
نامحسوس پارت۳_
/بعد از کوفت کردن صبحانه/
ویوا.ت°
بعد از خوردن غذا حرص خوردن ااز دست کای بشقاب هارو جمع کردم رفتم شستم وقتی کارام تموم شد رفتم سمت مبل روش دراز کشیدم دیدم کای داره بایه نفر چت میکنه کنجکاو شدم مثلا خواهرشمااااا😇
ا.ت:داری با کی چت میکنی منم موخوام ببینم
کای:فوذولی اصلا به توچه
ا.ت:دختره شیطوننننن😈
کای:نه بابا دختر کجا بود با یکی از همکلاسی های دبیرستانمه انگار اون و بقیه رفقا انتقالی گرفتن دانشگاه ما
ا.ت:بگو دیگه منو نگاکه امیدوارم شدم
کای:براچی🤨
ا.ت:که دوس دختر پیدا میکنی بالاخره از دستت راحت میشم
کای:به همین خیال باش[اینو با لحن افتخارآمیز میگه🗿]
ا.ت هم یه پس گردنی میزننه بهش و هم اکنون جنگ جهانی دوم شروع میشود🔪
/بعد از کوفت کردن صبحانه/
ویوا.ت°
بعد از خوردن غذا حرص خوردن ااز دست کای بشقاب هارو جمع کردم رفتم شستم وقتی کارام تموم شد رفتم سمت مبل روش دراز کشیدم دیدم کای داره بایه نفر چت میکنه کنجکاو شدم مثلا خواهرشمااااا😇
ا.ت:داری با کی چت میکنی منم موخوام ببینم
کای:فوذولی اصلا به توچه
ا.ت:دختره شیطوننننن😈
کای:نه بابا دختر کجا بود با یکی از همکلاسی های دبیرستانمه انگار اون و بقیه رفقا انتقالی گرفتن دانشگاه ما
ا.ت:بگو دیگه منو نگاکه امیدوارم شدم
کای:براچی🤨
ا.ت:که دوس دختر پیدا میکنی بالاخره از دستت راحت میشم
کای:به همین خیال باش[اینو با لحن افتخارآمیز میگه🗿]
ا.ت هم یه پس گردنی میزننه بهش و هم اکنون جنگ جهانی دوم شروع میشود🔪
- ۳۵
- ۱۰ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط