سناریو
سناریو :
وقتی مخفیانه همدیگه رو دوست دارین و شب از بالکن به اتاقت میاد.
مکنه لاین
پارک جیمین : خوب اون برات غیر قابل پیشبینی بود. گاهی جلوی پنجره اتاقت یه شاخه گل رز قرمز می گذاشت. زمانی که والدینت نبودن بدون خبر دادن پیشت میومد. حتی زمانی که تنهایی بیرون میرفتی ممکن بود سر راهت پیداش بشه. اون شب هم بهت نگفته بود که قراره بیاد. تو مثل همیشه بعد از پوشیدن لباس خوابت و مسواک زدن دندون هات رفتی سمت تخت که بخوابی که یادداشتی رو جلوی پنجره باز اتاقت دیدی. محتویات نامه« با سلام! هه هه شرمنده، میدونم خبر نمیدم ولی همیشه یهویی دلتنگت میشم برای همین به سرم میزنه دلتنگیم رو بهت ابراز کنم با روش های مختلف، امشب هم یه روش متفاوت دیگه به سرم زده! » بعد از خوندن جمله اخر لبخند پهنی زدی دستت رو کشید و بغلت کرد و اروم بوسیدت . پیشونیش رو به پیشونیت چسبوند و گفت : روش جدیدی رو دوست داری پشمکم؟
کیم تهیونگ : پدرت برای ماموریت کاری رفته بود و مادرت هم بخاطر مراقبت از مادربزرگ بیمارت بیمارستان بود. روی مبل نشسته بودی و فکر می کردی این اواخر خیلی تحت فشار بودی و به شدت به بغل کردن ته نیاز داشتی. بهش پیام دادی که کسی خونه نیست و گفتی میشه لطفا بیای اینجا حالم خوب نیست. بلافاصله پیامت رو سین کرد. 20 دقیقه بعد در اتاقت باز شد و ته اومد بیرون. با تعجب گفتی : چطور توی اتاقم؟ حرفت با بغل کردنت توسط اون قطع شد. توی گوشت گفت : از پنجره اومدم تا برات دردسر نشه. حالت خوبه قشنگم؟ متاسفم که متوجه نشدم انقدر تحت فشاری. بغلش کردی که ادامه داد: هر موقع خوب نبودی بهم بگو من همیشه اماده ام که دردت رو به جون بخرم:)
جونگ کوک : شب تولدت بود، اما تو دپرس بودی. همه خانواده ات دور هم جمع شده بودن اما تو می خواستی یه نفر دیگه هم توی جشن حضور داشته باشه. شب شده تمام کادو هایی که بهت داده بودن رو زیر تخت گذاشتی و اهی کشیدی. متوجه باز شدن پنجره ات شدی و جونگ کوک در لحظه وارد اتاقت شد. با تعجب نگاهش کردی که گفت : چیشده؟ اومدم تولد دختر کوچولوم رو باهاش جشن بگیرم. از پشت سرش جعبه ای کادو شده رو در اورد و به سمت تو گرفت . با ذوق بازش کردی و با دیدن خرگوش سفید و هویج بدست کیوتی جیغ خفه ای کشیدی و پریدی بغلش. محکم بغلت کرد و گفت : دوسش داری؟ مال توعه ولی اگر کاری کنی بهش حسودی کنم خودم به حسابش میرسم.
وقتی مخفیانه همدیگه رو دوست دارین و شب از بالکن به اتاقت میاد.
مکنه لاین
پارک جیمین : خوب اون برات غیر قابل پیشبینی بود. گاهی جلوی پنجره اتاقت یه شاخه گل رز قرمز می گذاشت. زمانی که والدینت نبودن بدون خبر دادن پیشت میومد. حتی زمانی که تنهایی بیرون میرفتی ممکن بود سر راهت پیداش بشه. اون شب هم بهت نگفته بود که قراره بیاد. تو مثل همیشه بعد از پوشیدن لباس خوابت و مسواک زدن دندون هات رفتی سمت تخت که بخوابی که یادداشتی رو جلوی پنجره باز اتاقت دیدی. محتویات نامه« با سلام! هه هه شرمنده، میدونم خبر نمیدم ولی همیشه یهویی دلتنگت میشم برای همین به سرم میزنه دلتنگیم رو بهت ابراز کنم با روش های مختلف، امشب هم یه روش متفاوت دیگه به سرم زده! » بعد از خوندن جمله اخر لبخند پهنی زدی دستت رو کشید و بغلت کرد و اروم بوسیدت . پیشونیش رو به پیشونیت چسبوند و گفت : روش جدیدی رو دوست داری پشمکم؟
کیم تهیونگ : پدرت برای ماموریت کاری رفته بود و مادرت هم بخاطر مراقبت از مادربزرگ بیمارت بیمارستان بود. روی مبل نشسته بودی و فکر می کردی این اواخر خیلی تحت فشار بودی و به شدت به بغل کردن ته نیاز داشتی. بهش پیام دادی که کسی خونه نیست و گفتی میشه لطفا بیای اینجا حالم خوب نیست. بلافاصله پیامت رو سین کرد. 20 دقیقه بعد در اتاقت باز شد و ته اومد بیرون. با تعجب گفتی : چطور توی اتاقم؟ حرفت با بغل کردنت توسط اون قطع شد. توی گوشت گفت : از پنجره اومدم تا برات دردسر نشه. حالت خوبه قشنگم؟ متاسفم که متوجه نشدم انقدر تحت فشاری. بغلش کردی که ادامه داد: هر موقع خوب نبودی بهم بگو من همیشه اماده ام که دردت رو به جون بخرم:)
جونگ کوک : شب تولدت بود، اما تو دپرس بودی. همه خانواده ات دور هم جمع شده بودن اما تو می خواستی یه نفر دیگه هم توی جشن حضور داشته باشه. شب شده تمام کادو هایی که بهت داده بودن رو زیر تخت گذاشتی و اهی کشیدی. متوجه باز شدن پنجره ات شدی و جونگ کوک در لحظه وارد اتاقت شد. با تعجب نگاهش کردی که گفت : چیشده؟ اومدم تولد دختر کوچولوم رو باهاش جشن بگیرم. از پشت سرش جعبه ای کادو شده رو در اورد و به سمت تو گرفت . با ذوق بازش کردی و با دیدن خرگوش سفید و هویج بدست کیوتی جیغ خفه ای کشیدی و پریدی بغلش. محکم بغلت کرد و گفت : دوسش داری؟ مال توعه ولی اگر کاری کنی بهش حسودی کنم خودم به حسابش میرسم.
- ۱۲.۳k
- ۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط