سناریو: وقتی گریه میکنی:)
سناریو: وقتی گریه میکنی:)
مکنه لاین
پارک جیمین : باهم دعوا کردین سر یه چیز بیخودی. اون به خونه مادرش رفته بود ولی فراموش کرده بود که بهت خبر بده و تو تمام شب رو منتظرش موندی.
خیلی ناراحت بودی چون بیهوده سرش داد کشیدی . توی اتاقتون روی صندلی میز تحریر نشسته بوی و گریه میکردی، که در اتاق باز شد و یه دسته گل که دوبرابرش بود اومد تو و بعد خودش وارد شد. با تعجب از روی صندلی بلند شدی. کیوت به طرفت اومد و دسته گل رو روی میز گذاشت و یه بوسه طولانی رو شروع کرد. بعد از چند دقیقه که جدا شد گفت : ایگو اشکالی نداره جوجو:) هردومون مقصریم.
کیم تهیونگ: عادت ماهیانه بودی و با مادرت پشت تلفن دعوا کردی. بعد از قطع شدن تماس روی تخت نشستی و اشکات سرازیر شدن. در باز شد و اون با شکلات مورد علاقه ات وارد اتاق شد. کنارت روی تخت نشست، اشکات و پاک کرد و پیشونیت رو بوسید، و شکلات رو توی دهنت گذاشت. بغلت کرد و با صدای بمش زیر گوشت گفت: نگران نباش ماه من من اینجام که همیشه ازت مراقبت کنم. بعد با خنده ادامه داد: هرچند دربرابر مادر و دختر قهری موشی بیش نیستم. با چشمای اشکی از حرفش خندت گرفت و توی بغلش فرو رفتی.
جونگ کوک : برای مصاحبه کاری برای بار پنجم رد شدی. خیلی ناراحت شدی. دوست داشتی کار کنی چون میدونستی کوکی عاشق اینه که مستقل و قوی باشی اما حالا دوباره رد شدی. وارد خونه شدی کیفت رو بی حوصله روی مبل انداختی و خودت هم روش نشستی. بغضت ترکید و هق هق میکردی که یهو دستایی درو کمرت حلق شد و صدای زیر گوشت گفت: خب اول باید گریه رو بند بیارم بعد دلیلش رو بفهمم. شروع کرد قلقلک دادنت. میخندیدی و بریده بریده میگفتی که بس کنه. دست نگه داشت و از پرسید چی شده. وقتی توضیح دادی یا حالت کیوتی گفت: هیننننننن برای این گریه میکردی؟ اخه من از دست تو چیکار کنم؟ مگه دنیا به اخر رسیده؟ اصلا بمون تو خونه پیش خودم. از این کیوتیش خنده ای کردی که گفت: من هیچوقت چیزی که ناراحتت کنه رو نمیخوام:)
مکنه لاین
پارک جیمین : باهم دعوا کردین سر یه چیز بیخودی. اون به خونه مادرش رفته بود ولی فراموش کرده بود که بهت خبر بده و تو تمام شب رو منتظرش موندی.
خیلی ناراحت بودی چون بیهوده سرش داد کشیدی . توی اتاقتون روی صندلی میز تحریر نشسته بوی و گریه میکردی، که در اتاق باز شد و یه دسته گل که دوبرابرش بود اومد تو و بعد خودش وارد شد. با تعجب از روی صندلی بلند شدی. کیوت به طرفت اومد و دسته گل رو روی میز گذاشت و یه بوسه طولانی رو شروع کرد. بعد از چند دقیقه که جدا شد گفت : ایگو اشکالی نداره جوجو:) هردومون مقصریم.
کیم تهیونگ: عادت ماهیانه بودی و با مادرت پشت تلفن دعوا کردی. بعد از قطع شدن تماس روی تخت نشستی و اشکات سرازیر شدن. در باز شد و اون با شکلات مورد علاقه ات وارد اتاق شد. کنارت روی تخت نشست، اشکات و پاک کرد و پیشونیت رو بوسید، و شکلات رو توی دهنت گذاشت. بغلت کرد و با صدای بمش زیر گوشت گفت: نگران نباش ماه من من اینجام که همیشه ازت مراقبت کنم. بعد با خنده ادامه داد: هرچند دربرابر مادر و دختر قهری موشی بیش نیستم. با چشمای اشکی از حرفش خندت گرفت و توی بغلش فرو رفتی.
جونگ کوک : برای مصاحبه کاری برای بار پنجم رد شدی. خیلی ناراحت شدی. دوست داشتی کار کنی چون میدونستی کوکی عاشق اینه که مستقل و قوی باشی اما حالا دوباره رد شدی. وارد خونه شدی کیفت رو بی حوصله روی مبل انداختی و خودت هم روش نشستی. بغضت ترکید و هق هق میکردی که یهو دستایی درو کمرت حلق شد و صدای زیر گوشت گفت: خب اول باید گریه رو بند بیارم بعد دلیلش رو بفهمم. شروع کرد قلقلک دادنت. میخندیدی و بریده بریده میگفتی که بس کنه. دست نگه داشت و از پرسید چی شده. وقتی توضیح دادی یا حالت کیوتی گفت: هیننننننن برای این گریه میکردی؟ اخه من از دست تو چیکار کنم؟ مگه دنیا به اخر رسیده؟ اصلا بمون تو خونه پیش خودم. از این کیوتیش خنده ای کردی که گفت: من هیچوقت چیزی که ناراحتت کنه رو نمیخوام:)
۵۵۹
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.