~~~فیک مسر مخفی~~~
فصل سوم
قسمت : ۴۴
آروم رو تخت گذاشتتم .
_همینجا بمون !
با تعحب به کار هاش نگاه کردم
اخیراا سرش به سنگ خورده بود؟؟؟
قطعاا همینطور بود وگرنه اون جونگکوک خشن و مغرور کجا ! و جونگکوک مهربون کجا !
از حموم بیرون اومد .
بلندم کرد و به طرف حموم رفت
+ چ...چیکار میکنیی......
با لبخند نگاهم کرد و انگار که حرفمو نشنیده روی مو هامو آروم بوسید و داخل وان گذاشت !
باید اغرار کنم آبش ولرم بودو حس خوبی میداد
بیرون وان زانو زد و دستش به سمت لباس هام رفت ، خودمو مچاله کردم
_عزیزم ؛ گفتم که کاریت ندارم ، نیاز نیست انقدر بترسی ازم !
پوزخندی به افکارش زدم
من از او نمیترسیدم فقط تحمل رابطه دیگر با او را نداشتم ، همین !
تمامی لباس هایم را در اورد
پشت سرم در وان جای گرفت و دستش را زیر شکمم گذاشت و آرام شروع به ماساژ دادن کرد .
قسمت : ۴۴
آروم رو تخت گذاشتتم .
_همینجا بمون !
با تعحب به کار هاش نگاه کردم
اخیراا سرش به سنگ خورده بود؟؟؟
قطعاا همینطور بود وگرنه اون جونگکوک خشن و مغرور کجا ! و جونگکوک مهربون کجا !
از حموم بیرون اومد .
بلندم کرد و به طرف حموم رفت
+ چ...چیکار میکنیی......
با لبخند نگاهم کرد و انگار که حرفمو نشنیده روی مو هامو آروم بوسید و داخل وان گذاشت !
باید اغرار کنم آبش ولرم بودو حس خوبی میداد
بیرون وان زانو زد و دستش به سمت لباس هام رفت ، خودمو مچاله کردم
_عزیزم ؛ گفتم که کاریت ندارم ، نیاز نیست انقدر بترسی ازم !
پوزخندی به افکارش زدم
من از او نمیترسیدم فقط تحمل رابطه دیگر با او را نداشتم ، همین !
تمامی لباس هایم را در اورد
پشت سرم در وان جای گرفت و دستش را زیر شکمم گذاشت و آرام شروع به ماساژ دادن کرد .
۵.۶k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.