مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

~~~فیک مسر مخفی~~~

فصل سوم
قسمت ۴۵

۴۵ دقیقه در آن وضع مانده بودیم که بلند شد و مرا از وان درآورد و به زیر دوش هدایت کرد .

با انکه داروندارمو دیده بود اما باز هم از او خجالت میکشیدم ،
مو هایم را با حوصله شست و مراقب بود شامپو در چشمانم نرود
بعد از شستنم .
مرا مانند طفلی در حوله پیچید و بیرون فرستاد تا خودش هم حمام کند .

خواب بعد حمام خیلی میچسبید
بیخیال هر اتفاقی شدم و اجازه دادم چشمانم گرم شوند .

وقتی بیدار شدم شب از نیمه شب گذشته بود .
ناگه یادم آمد من با سر و وضع مناسبی نخوابیده بودم و ممکن بود سرما بخورم .
به خود نگاهی کردم لباس هایم تنم بود !
چشمانم درشت شد !
من عادت بودم ، اما نوار داشتم ، نگاهی به سمت چپ خودم انداختم و با دیدن جونگکوک در غرق خواب مطمئن شدم کار اوست .
خیالم راحت شده بود !
دیدگاه ها (۳)

فصل سوم قسمت ۴۶ آرام بلند شدم و پاورچین پاورچین از اتاق خارج...

~~~فیک مسر مخفی~~~

~~~فیک مسر مخفی~~~

~~~فیک مسر مخفی~~~

صحنه پارت دهم

فیک پارت ۱⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐روی تختم نشسته بودم به اتفاقی که قراره بیو...

از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو خونه ساعت دوی شب بود ولی با ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط