پارت

پارت ۱۶
= سلام من تهیونگم دوست جونگکوک
/ آه سلام منم جیمینم داداش ات
÷ منم سولیم زن تهیونگ
/ خوشبختم
( ببخشید دستم درد میکنه نمیتونم کامل بنویسم ولی اینجا همه میرن پایین میرقصن و از هم خدافظی میکنن و میرن خونه هاشون) بازم ببخشید)
صبح روز بعد
از زبان ات
از خواب پاشدم روتینمو انجام دادم یه شلوارک مشکی بل تیشرت مشکی پوشیدم موهامو شونه زدم و رفتم پایین صبحونه درس کردن و جونگکوک و بیدار کردم و صبحونه خوردیم
بعد صبحونه
+ ات حواست هس
_ چیو
+ ما قرار بود امروز عروسی کنیم
_ عه دیر شده چطوره بزاریم برا فردا
+ خوبه پس من مهمونی رو دعوت میکنم
_ باش
دیدگاه ها (۳۸)

کسی می‌شناسید که رمان از تهکوک بنویسه تو ویس؟اگه می‌شناسید ت...

:)

پارت ۱۵ استاد جذاب من ÷ خیالت تخت حواسم هسجونگکوک و تهیونگ م...

پارت ۱۴ استاد جذاب من ات: بریم کوکی(از هین به بعد کوکو با+و ...

پارت ۱۷ فیک دور اما آشنا

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭¹ امروز دوست داداشم میاد خونمون روی ...

(رمان جیمین )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط