پارت
پارت ۱۷
دوست لورا نرسید که ساکش رو بزار بالا و ساکش لیز خورد اما تهیونگ نزاشت و دقیقا به موقع قبل از این که بخور به لورا گرفتتش
تهیونگ خوبی لورا
لورا اره ممنونم
تهیونگ ساک لورا رو. میزار بالا
و میر می شینه و میخواست به لورا بگه که بیاد کنار اون بشینه که سوک بون ( یه پسر منح.رف)
لورا رو صدا،زد
سوک بون لورا میشه بیای کناره من بشینی
لورا ( توی ذهنش) میخواستم برم پیش تهیونگ بشینم که سوک بون صدام زد
لورا خب ( با یه مکس) باشه
تهیونگ توی ذهنش لعنتی
بد از چند مین بچه ها نشستن
و اتوبوس راه افتاد
لنی و کوک کناره هم نشسته بودن و داشتن و کوک داشت کتاب میخوند و لنی هم به پنجره نگاه میکرد که یهویی ووک احساس کرد که یچیزی روی شونه هاشه بد دید لنی روی شونه هاش خوابش برده و بد زا ۱۵ مین کوک هم کتابش رو گذاشت کناره و خوابید
همه بچه ها داشتن اونا رو نگاه میکردن و آیسا هم داشت از حسودی میمرد
بد از ۳۰ مین همه بچه ها خوابشون برد ( همه جوز تهیونگ و سوک بون)
نکته تهیونگ صندلی پشتی سوک بون و لورا هست
تهیونگ که داشت اهنگ گوش میداد چشمش میفته به سوک بون که داره از زیر دامن لورا عکس میگیره
تهیونگ هی سوک بون داری چیکار میکنی
سوک بون سریع گوشیش رو قائم مکنه و میگه هیچی
تهیونگ بلند میشه و میره بالای سر سوک بون
تهیونگ گوشی تو بد من
سوک بون نمیخوام
تهیونگ با بد من یا خودم میگرمش
و تهیونگ یقیه سوک بون رو میگیره و میگه همین حالا پاکش کن سوک بون باشه فقط بزارم زمین
و سوک بون عکس ها رو از گالریش پاک میکنه و میخواست بر سر جاش بشینه که تهیونگ میگه
تهیونگ نمیزارم دیگه این کارو کنی
و تهیونگ میر کناره لورا میشه بد از این لورا با حالت خواب آلود بیدار میشه و میگه
لورا چی شد
تهیونگ هیچی بدا بهت میگم
عکس اولی سوک بون
عکس دومی سوزی
#فیک #رمان #تهیونگ #جونگکوک
دوست لورا نرسید که ساکش رو بزار بالا و ساکش لیز خورد اما تهیونگ نزاشت و دقیقا به موقع قبل از این که بخور به لورا گرفتتش
تهیونگ خوبی لورا
لورا اره ممنونم
تهیونگ ساک لورا رو. میزار بالا
و میر می شینه و میخواست به لورا بگه که بیاد کنار اون بشینه که سوک بون ( یه پسر منح.رف)
لورا رو صدا،زد
سوک بون لورا میشه بیای کناره من بشینی
لورا ( توی ذهنش) میخواستم برم پیش تهیونگ بشینم که سوک بون صدام زد
لورا خب ( با یه مکس) باشه
تهیونگ توی ذهنش لعنتی
بد از چند مین بچه ها نشستن
و اتوبوس راه افتاد
لنی و کوک کناره هم نشسته بودن و داشتن و کوک داشت کتاب میخوند و لنی هم به پنجره نگاه میکرد که یهویی ووک احساس کرد که یچیزی روی شونه هاشه بد دید لنی روی شونه هاش خوابش برده و بد زا ۱۵ مین کوک هم کتابش رو گذاشت کناره و خوابید
همه بچه ها داشتن اونا رو نگاه میکردن و آیسا هم داشت از حسودی میمرد
بد از ۳۰ مین همه بچه ها خوابشون برد ( همه جوز تهیونگ و سوک بون)
نکته تهیونگ صندلی پشتی سوک بون و لورا هست
تهیونگ که داشت اهنگ گوش میداد چشمش میفته به سوک بون که داره از زیر دامن لورا عکس میگیره
تهیونگ هی سوک بون داری چیکار میکنی
سوک بون سریع گوشیش رو قائم مکنه و میگه هیچی
تهیونگ بلند میشه و میره بالای سر سوک بون
تهیونگ گوشی تو بد من
سوک بون نمیخوام
تهیونگ با بد من یا خودم میگرمش
و تهیونگ یقیه سوک بون رو میگیره و میگه همین حالا پاکش کن سوک بون باشه فقط بزارم زمین
و سوک بون عکس ها رو از گالریش پاک میکنه و میخواست بر سر جاش بشینه که تهیونگ میگه
تهیونگ نمیزارم دیگه این کارو کنی
و تهیونگ میر کناره لورا میشه بد از این لورا با حالت خواب آلود بیدار میشه و میگه
لورا چی شد
تهیونگ هیچی بدا بهت میگم
عکس اولی سوک بون
عکس دومی سوزی
#فیک #رمان #تهیونگ #جونگکوک
- ۶.۴k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط