تو ماله منی و همیشه همینطور خواهد بود
تو ماله منی و همیشه همینطور خواهد بود …
با شنیدن صدای در متوجه شدی که دوست پسرت برگشته ، نفس عمیقی کشیدی و سعی کردی به خودت ارامش بدی تا با تسلط حرفات رو بیان کنی ..
همینطور که تو اشپز خونه در حال درست کردن قهوه بودی متوجه دستای گرم و بزرگی که کل کمره باریکت رو پوشونده بود شدی .. کمی استرس گرفتی .. داشتی با افکارت کلنجار میرفتی که شنیدن صدای دوست پسرت باعث شد لحظه ای از فکر بیرون بیای ..
_ پرنسس قشنگم چطوره ؟
چشمات رو بستی و نفس عمیقی کشیدی ..
دستاش رو از روی کمرت جدا کردی و به سمتش برگشتی با صورت جدی ای به چهره متعجبش نگاه کردی ..
+ میخام در مورد موضوع خیلی مهمی باهات صحبت کنم
_ میشنوم عزیزم
+ چان ما باید از هم جدا شیم
_ چی داری میگی ا.ت متوجه حرفات هستی ؟
+ بله خیلی وقته که دارم در این باره فکر میکنم
_ ولی تو حقه انتخاب نداری ، قرار نیست بهت چنین اجازه ای بدم که منو ترک کنی ، تو ماله منی و همیشه همینطور خواهد بود ، بهت گفته بودم که وقتی بیای دیگه نمیزارم بری ، هیچ فکر کردی با رفتنت چقدر داغون میشم ؟ بدونه تو میشم مثل خاکستره تیره و بی ارزشی که گرماش رو از دست داده ، پس اجازه ترک کردن من رو نداری پرنسس
بهت نزدیک تر شد و بین خودش و کابینت گیرت انداخت
_ پس دیگه نمیخام چنین حرفایی ازت بشنوم چون تو در هر حال تموم وجود و عشق منی و نمیتونی هیچوقت منو ترک کنی ، و همچنین بابت این حرفات برات تنبیهی در نظر گرفتم که فکر میکنم ازش خوشت بیاد لیتل گرل
The end …
با شنیدن صدای در متوجه شدی که دوست پسرت برگشته ، نفس عمیقی کشیدی و سعی کردی به خودت ارامش بدی تا با تسلط حرفات رو بیان کنی ..
همینطور که تو اشپز خونه در حال درست کردن قهوه بودی متوجه دستای گرم و بزرگی که کل کمره باریکت رو پوشونده بود شدی .. کمی استرس گرفتی .. داشتی با افکارت کلنجار میرفتی که شنیدن صدای دوست پسرت باعث شد لحظه ای از فکر بیرون بیای ..
_ پرنسس قشنگم چطوره ؟
چشمات رو بستی و نفس عمیقی کشیدی ..
دستاش رو از روی کمرت جدا کردی و به سمتش برگشتی با صورت جدی ای به چهره متعجبش نگاه کردی ..
+ میخام در مورد موضوع خیلی مهمی باهات صحبت کنم
_ میشنوم عزیزم
+ چان ما باید از هم جدا شیم
_ چی داری میگی ا.ت متوجه حرفات هستی ؟
+ بله خیلی وقته که دارم در این باره فکر میکنم
_ ولی تو حقه انتخاب نداری ، قرار نیست بهت چنین اجازه ای بدم که منو ترک کنی ، تو ماله منی و همیشه همینطور خواهد بود ، بهت گفته بودم که وقتی بیای دیگه نمیزارم بری ، هیچ فکر کردی با رفتنت چقدر داغون میشم ؟ بدونه تو میشم مثل خاکستره تیره و بی ارزشی که گرماش رو از دست داده ، پس اجازه ترک کردن من رو نداری پرنسس
بهت نزدیک تر شد و بین خودش و کابینت گیرت انداخت
_ پس دیگه نمیخام چنین حرفایی ازت بشنوم چون تو در هر حال تموم وجود و عشق منی و نمیتونی هیچوقت منو ترک کنی ، و همچنین بابت این حرفات برات تنبیهی در نظر گرفتم که فکر میکنم ازش خوشت بیاد لیتل گرل
The end …
- ۱۶.۱k
- ۲۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط