چند پارتی دوست دختر اجارهی

پارت یک



ویو ا/ت


امروز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم خوابم برده و ساعت ۶:۳۰ هست سریع ببند شدم باید ساعت ۷ سرکار باشم با اینکه ۱۶ سالمه نمی تونم برم مدرسه چون هزینه مدرسه یکم بالا بود و وضع مالی ما هم افتضاح بود و منم مجبور شدم به کار کردن روز های اول فکر میکردم کار کردن خیلی آسون هست.
ولی الان حاضرم برم مدرسه و درس بخونم ولی نمی تونم الان باید برم برای گارسون ی. و ساعت هشت شب هم برم بار داخل دو مکان کار می کنم ولی حداقل رستوران خیلی بهتر هست حداقل آدم های مست اونجا نیست ولی خب پولی که داخل رستوران بهم میدن خیلی کم هست و مجبورم داخل بار هم کار کنم از فکر اومدم بیرون رفتم صورتم رو شستم و لباسم رو پوشیدم یکم آرایش کردم و سریع از خونه اومدم بیرون مثل همیشه پدر مادرم خونه نبودن و سر کار بودن ولی هر چقدر کار می کردیم نمی تونستیم خرج خودمون رو در بیاریم رفتم سوار اتوبوس شدم که از شانس بد من کارت اتو بو سم. هم تموم شده بود و مجبور شدم تا اونجا راه برم پاهام خیلی درد می کرد رفتم داخل مثل همیشه رییس هم اومد و بهم گفت دختر چرا آنقدر دیر میای دلت می خواد اخراجت کنم
ا/ت : رییس معذرت می خوام کارت اتوبوسم تموم شده بود مجبور شدم پیاده بیام

رییس : این‌بار هم می بخشمت ولی این بار آخرین بار باشه

ا/ت : چشم رییس دیدم رییس رفتم سریع رفتم لباس گارسون ی رو پوشیدم و رفتم واسه مردم غذا بردم و سفارش مردم رو می گرفتم


ویو تهیونگ

امروز هم مثل روز های قبل بلند شدم و صورتم رو شستم رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون رفتم پایین برای صبحانه که دیدم لینا هم نشسته رفتم نشستم که یهو پدرم