از کافه نگو... شب که تنم خسته ی کار است
از کافه نگو... شب که تنم خسته ی کار است
آغوشِ تو دلچسب ترین جای قرار است!
من در که زدم وا کن و محکم بغلم کن
بر خود بفشارم که تنم زیر فشار است
البتّه اگر جراتِ آهو شدنت هست
بگریز و ببین کار پلنگِ تو شکار است
بر سینه ی من چنگ بینداز که امشب
من تشنه ی موسیقی ام و موی تو تار است!
هم قهوه ی دستِ تو به اندازه طبیعی ست
هم قهوه ایِ چشم تو بسیار خمار است
تقویمِ من امسال غمِ مهر ندارد
لبخند تو از اولِ پاییز، بهار است!
آغوشِ تو دلچسب ترین جای قرار است!
من در که زدم وا کن و محکم بغلم کن
بر خود بفشارم که تنم زیر فشار است
البتّه اگر جراتِ آهو شدنت هست
بگریز و ببین کار پلنگِ تو شکار است
بر سینه ی من چنگ بینداز که امشب
من تشنه ی موسیقی ام و موی تو تار است!
هم قهوه ی دستِ تو به اندازه طبیعی ست
هم قهوه ایِ چشم تو بسیار خمار است
تقویمِ من امسال غمِ مهر ندارد
لبخند تو از اولِ پاییز، بهار است!
۱.۱k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.